یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یه ایده کراش یاب

من اگه شبکه اجتماعی داشتم، یه سیستم آمار دهی هم می گذاشتم. مثلا به خانم‌ الف پیام‌می دادم که می بینم هر از گاهی می ری پرو فایل آقای ب رو چک می کنی و عکساش رو نگاه می کنی.‌ با توجه به اینکه اینکار رو زیاد انجام می دی،  لازم می دونم بهت اطلاع بدم اونم اینکار رو می کنه. 


یا به آقای ب اطلاع می دادم که خانم الف گاهی پروفایلت رو چک می کنه. با توجه به اینکه تو  هم اینکار رو می کنی، پس بهش پیشنهاد بده



بامزه بود نه؟

طمع







طمع چیست؟ تعریف طمع خیلی سخته. طمع یعنی اینکه ما فکر می کنیم باید از پول بقیه یه قسمتی اش مال ما باشه .


مثلا بی پولها فکر می کنند در پول پولدارها سهم  دارند و چون اگه پولدارها یه خورده به اینها پول بدن ، چیزی نمیشه. پس می گن خوب بهمون پول بدید.

مثلا یه برادر بی پول توقع داره برادر پولدارش بهش کمک کنه. چون چیزی ازش کم نمیشه.


از طرفی طمع آدم رو براحتی کور می کنه.‌  یعنی فقط لازمه شما به طمع بیفته. راحت خرج می کنی. مثلا به شما می گن یه شغلی هست که اگه بدنش به تو ، ماهی سی میلیون حقوق داره. ‌بعد که باور کردی، حاضری یه میلیون برای اون کسی که ممکنه این کار رو برات جور کنه خرج کنی.


اگه این یه میلیون رو با برنامه ریزی و چشم باز خرج کردی، میشه آینده نگری. ولی اگه کور کورانه باشه، می شه طمع.



حالتهای دیگه هم زیاد داره. بزارید یه مثال ساده بزنم :

 

فرض کنید من نیاز به ماشین شما دارم. و بهتون می گم ماشینت رو به قرض بده برم تا میدان ولیعصر و بیام

حالت اول : می رم و می ام و ازت تشکر می کنم

حالت دوم: می رم و می ام‌و ازت تشکر می کنم ولی بعدش می گم راستی، تو راه یه پیرمرد خوش تیپی رو که کنار خیابون بود رو هم رسوندم ولیعصر.‌ کرایه هم‌ خواست بده، نگرفتم 

حالت سوم : همون حالت دوم، فقط می گم دو هزار تومن کرایه گرفتم (الان دلار ۲۴هزار تومن است و یک تی تاپ هزار تومن تا دوهزار تومن )


بعیده شما برای این سه حالت اعتراضی بکنید و یا توقع چیزی داشته باشید


حالت چهار : همون حالت دو. فقط آخرش پیر مرده گفته جوون تو خیلی خوش دل و قلب هستی  انشالله به همه چی برسی. بعد هم‌ده تا سکه طلا بهم داد و گفت برو با اینها حال کن.


عموما اینجا صاحب ماشین حداقل توقع یه سکه رو داره. من به این می گم حرص و طمع


شما چی می گی؟



روز دوم

روز دوم باشگاه از روز اول سخت تر است.  چون همه بدنت گرفته و درد داری


مثل من

چاقی

کی چاق می شویم ?

به نظر من از وقتی چاق می شویم که خوردنی ها را با ولع و حرص بخوریم 


از خوردن لذت ببریم


من خودم که اینطوری چاق شدم و حالا دارم با غلط کردم تلاش می کنم لاغر شم و این شکم یه کم تپل رو حذف کنم

ده خراب

می گن یک ده اباد به تر است از چند شهر خراب.


یعنی آدم یه زن داشته باشه و یا یه زندگی آباد داشته باشه، بهتر از اینه که چند تا رابط داغون داشته باشه و همه اش بدبختی داشته باشه.


البته خوب نرسوندم. ببخشید.


آدم یه زن داشته باشه و اون زنه هم یه زن معمولی و ساده ولی اونو وخوب و عین دسته گل نگه داره،  بهتر است تا چند تا پلنگ و یا چند تا زن خاص و ویژه و توانمند داشته باشه ولی باهاشون تو دعوا باشه و همه ازش شاکی باشند