یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

تنهایی

خانمم با دوستانش رفت سفر. و قراره چند روز من مغازه و خانه و غیره رو مدیریت کنم.


ببینیم چی میشه


امروز رفتم پلیس فتا پیگیری کارهام.  اوضاع کلانتری و نیرو انتظامی خرابه ولی باز از دادگاه ها بهتره

سوتی

امروز امتحان داشتم. حدودا آخرین امتحانات است. انشالله بعدش اگه دوباره درس بخونم،برای دکترا خواهد بود و انشالله در خارج


حدود نیم ساعت قبل از امتحان متوجه شدم که جزوه رو اشتباه  خوندم


خلاصه اینکه امیدوارم نیفتم

برای چی به دنیا آمدیم؟

با دخترم همفکری می کردیم که ما چرا آمده ایم؟

بهترین چیزی که به ذهنمان رسید ، برای الماس شدن بود

ولی برای الماس شدن ممکنه لازم باشه سختی  بکشیم


پس سختی کشیدم جزئی از زندگی و روند تکامل آن است

یومیه

خانمم می خواست یه سفر خارجی بره که کنسل شد.

تو مزایده ایران خودرو شرکت کردم. فردا نتیجه معلوم میشه.


دو  روزه ورزش رو شروع کردم. سخته. ولی وقت اگه باشه می چسبه 

تمرکزم رو کارم کمی بیشتر شده


سعی می کنم آدم مفیدی باشم


غم و غصه و دردسر هم که هست.


اتفاقهای خوب هم هست. زندگی می گذره.



اش رشته

فردا تصمیم دارم اش رشته بپزم

فعلا نخود و لوبیا را در آب خیساندم


مرمر پیام داده که دلم تنگتون شده.


بعضی آدمها عجیبند. مثلا همکارم می گفت یه دوست داشتم که باهم کات کردیم. لذا گاهی که بهش پیام می دم منو می شوره و می زاره کنار. و هزار غر می زنه.


گاهی هم که پیام می دم می بینمش و می ریم خانه خالی و خیلی خوش می گذرد. 


فعلا همینها‌


چند تا چیز می خواستم بنویسم ولی یادم نیست



بعدا نوشت :  اش رشته تولیدی هم خیلی زیاد شد و هم خیلی خوشمزه


به یه فامیل اش رشته دادم