یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یومیه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

قلیان

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

استاد

یه جوکی بود که از یه نفر  تو مصاحبه شغلی می پرسند کامپیوتر بلدی؟
می گه بله. واردم.
می گن‌پس اون کامپیوتر رو روشن و تخصصت رو نشون بده
بعد طرف می گه در این حد که نه.


خیلی مسخره است ولی امروز برایم پیش آمد.

امروز با چند تا از همکاران رفتیم سالن کنفرانس که یکیشون یه چیزی رو برامون توضیح بده

کسی تو سالن نبود و همه چیزخاموش بود.
لذا بابد کامپیوتر رو روشن می کردند
ما چهار نفر بودیم و من اینور پشت میز نشستم. بعد دیدم سه نفری نمی تونند سیستم رو روشن کنند و می خوان زنگ بزنند واحد خدمات ای تی که بیاد سیستم رو روشن کنه. گفتم صبر کنید و رفتم کامپیوتر رو. روشن کردم.

حالا تیمی که نمی تونست کامپیوتر روشن کنه :
یک اقا دکترا کامپیوتر عضد هیات علمی دانشگاه آزاد

یک خانم . دکترا و مدرس دوره های کامپیوتر دانشگاه آزاد

سه یک خانم و دانشجو ارشد کامپیوتر

کلی سر بسرشون گذاشتم.

ببخشید

به تجربه دیدم نود درصد آدمهایی که می گن ببخشید الکی می گن
معمولا هرکی به من بگه ببخشید، یا می گم نمی بخشم. یا می گم‌ باشه می بخشم
در هردوصورت معمولا آدمها جبهه می گیرند و یا می گن به درک و یا می گن نبخش . زحمت می کشی . و ازین حرفها

خوب وقتی می گید ببخشید ،! آیا واقعا دوست ندارید ببخشم؟
الکی می گید؟

سینا امینی

حدود پنجاه سال پیش در کشور تیران ، مردان موظف بودند که پوشش خاصی داشته باشند.

این پوشش دقیقا شامل یه عبای بلند بود که زیر آن باید لباده می پوشیدند و حتما باید دستار بر سر می انداختند و صورت را می پوشاندند. طوریکه که فقط گردی صورت معلوم باشد و گردن معلوم نشود. 


اگر می خواهید درک بهتری داشته باشید، باید لباس آخوندها را می پوشیدندولی بجای عمامه باید دستار بر سر می انداختند و صورت را می پوشاندند.


گفته می شد ریشه این دستور بخاطر دین و مذهبشان بوده است. زیرا اگر مردها خودشان را نمی پوشاندند، زنها به گناه می افتادند و به جهنم می رفتند و مردها هم چون موجب انحراف و گناه زنها شده بودند، به جهنم می رفتند و مجازاتشان هم بدتر از زنها بود.


یه  واحدی هم ایجاد شده بود به نام گشت بهشت که مردهایی رو که لباس مغایر با عرف پوشیده بودند را دستگیر می کرد و می انداخت توی ون و می برد مرکز گشت بهشت

اونجا تعهد می گرفتند و خانواده شون لباس مناسب براشون می آوردند و مسئله حل می شد


کسی نمی دونست این گشت بهشت چقدر بودجه داره

و این گشت بهشت چقدر بازدهی داره. و چقدر تاثیر داشته

والبته برای کسی هم مهم نبود

البته عرف هرسال با سال قبل فرق می کرد و هی پوشش مردها از پوشش آرمانی حکومت فاصله می گرفت.

البته مشکل اصلی سر اولویت ها بود. مطابق دین حاکمان تیران نماز ستون دین بود. سالها تلاش کردند مردم رو نمازخونه کنند ،بی فایده بود


روزه واجب بود ولی هرسال از تعداد روزه خوران کم می شد.


دزدی گناه داشت ولی در تمام دزدی های بزرگ تعداد زیادی از مسئولین بصورت پیدا و پنهان بودند و همه می دانستند در تیران، دزدی بزرگ بدون کمک مسئولین نمیشه

ولی هیچوقت در دزدی های بزرگ کسی به مجازات سنگینی محکوم نمی شد و اصلا پای مسئولین خیلی به میان نمی آمد و لی دغدغه گشت بهشت و یا آمران گشت بهشت این چیزها نبود


مدرک تقلبی مسئولین چیز عادی ای بود

پارتی بازی و حقوق نجومی عادی بود

اینکه مسئولین وضعشون خوب باشه و همه بالا شهر باشن و پروژه های دولتی رو بدن به آشنایان خیلی عادی بود


انتخابات ارزش و کارایی اش رو ازدست داده بود


رسیدگی به پرونده ها در عدلیه طولانی شده بود و شایع شده بود که قاضی ها و افراد کلانتری رشوه بگیر هستند.


به هر طرف که نگاه می کردی، اوضاع نابسامان بود 

رهبر معظم شون از وضع ناراضی بود و می گفت مسئولین تلاش کنند

رئیس جمهور محترمشون از وضع ناراضی بود و می گفت مسئولین سریع مشکلات رو حل کنند

رئیس مجلس که گفت من کلا دو سه میلیون بهمراه خانواده پول دارم ولی چند میلیارد به خیریه خانمش کمک کرد و سیسمونی بچه اش رو از کشور فارسیه خرید، هم از وضع ناراضی بود و می گفت مسئولین تلاش کنند.

نماینده های مجلس ناراضی بودند و می گفتند مسئولین تلاش کنند.


حتی پدر زن ساده زیست رئیس جمهور که ده درصد حق اوقاف یه موقوفه بزرگ بدون اینکه زحمتی براش بکشه، هر ماه به حسابش واریز می شد

هم می گفت مسئولین تلاش کنند


خود مسئولین هم می گفتند باید مردم همکاری کنند.


ولی متاسفانه مردم همکاری نمی کردند و نمی مردند



البته در اینکه مسئولین در حال تلاش شبانه روزی بودند ،هیچ شکی نبود. چون واقعا وضع زندگی شون دگرگون شده بود. یعنی یارو گدا و مفلس آمده بود و  بعد مدت کوتاهی خرپول شده بود. که فقط یا تلاش شبانه روزی ممکن است ولی چیزی که مانع پیشرفت کشور بود، تلاش دشمن بود



این کشور تیران دو دسته دشمن داشت. دشمن اول کسانی بودند که مقصر همه گرانی ها و بدبختی ها بودند و همه مسئولین بو کشور، جاسوس اونها بودند.


دسته دوم دشمنها، دشمنهایی بودند که هیچ غلطی نمی توانستند بکنند و تمام توطئه هاشون توسط سیستم اطلاعاتی خنثی شده بود و هربار که خواسته بودند ،ضربه بزنند ، دهنشون سرویس شده بود


جالب بود که دسته اول و دوم تشابه اسمی هم داشتند‌.


تا اینکه یه روز یه کلیپ  آمد بیرون  که یه پسری انگار لباس بد پوشیده بود و گشت بهشت خواسته بود ببردش، ولی پدرش جلو ماشین رو گرفته بود ولی ون گشت بی توجه بهش رفته بود


یا زن ورزشکار و و بوکسوری با مردش تو پارک بودند که مرده چون پوشش نامناسب داشت، دستگیر شده بود و زنه هم اعتراض کرده بود و یه تیر خورد تو پاش


و کلی موارد این چنینی تا اینکه یه روز سینا امینی ، به جرم بدپوششی دستگیر شد و بعد از بازداشتگاه به بیمارستان منتقل شد و اونجا فوت کرد.


حکومت گفت که خودش مریض بود و ما نزدیمش. ولی خبرنگار و عکاس  مربوطه رو بازداشت کردند ‌.

مردم به این دستگیری و فوت معترض شدند.  ولی حکومت در سرکوب شون خیلی نرم و با وقار برخورد کرد که موجب تشدید بیماری های زمینه ای مردم شد و حتی عده ای اونقدر ذوق کردند که خودشون رو از پشت بون انداختند پایین و یا خودکشی کردند.


حداقل سیصد نفر دیگه توسط دشمن کشته شد تا مردم باور نکنند که سینا ممکن است در بازداشت‌گاه یا زمان بازداشت آسیب دیده باشد.


حتی دشمن در مواردی با تفنگهای ساچمه زن با معترضین برخورد کرد و دویست و یا سیصد نفر هم نابینا شدند.

خیلی ها بازداشت شدن. و کتک خوردند و زندان رفتند تا همه باور کنند که تقصیر حکومت نبوده و همه از حکومت راضی هستند و همه دوست دارند مردها با پوشش باشند و غیره 


می دونم داستان فوق خیلی خنده دار و مسخره و عجیب است . ولی  در کشور فرضی تیران رخ داده و یه عده از مردم تیران هم موافق حکومت تیران بودند. 



خیلی زندگی ها بخاطر رفتارهای خودسرانه ماموران نابود شد


مثلا در کتاب خاطرات بجا آمده است که مادری را دیدم که فرزندش را دستگیر کرده بودند و مجبور شد ده عدد سکه طلا تهیه کند و یواشکی رشوه بدهد تا فرزندش آزاد شود ک بابت تهیه این ده سکه چقدر اذیت شد.


گفته می شود هرکه به رفتارهای حکومت ظالم راضی باشد، در گناه او شریک است.


راستی از علاقه حکومت به مهاجرت نخبگان و تورم پنجاه درصد و کاهش تورم توسط طالبان و هواپیمای اکراینی و اینها نگم براتون که می دونم فکر می کنید افسانه است.