یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

ریاکار


امروز باید می رفتم آزمایشگاه برای آزمایش عدم‌اعتماد کارشناسی
یه تی شرت استین کوتاه  پوشیدم و رفتم
ولی تو راه به ذهنم رسید ممکنه به آستین کوتاه گیر بدن.
لذا برگشتم و با یه پیراهن آستین بلند مشکی رفتم

اصل ریا بود . ولی برای اینکه به حقم برسم اینکار رو کردم. در عین حال که به کسی هم اسیبی نرسید. خدا منو ببخشه

شطرنج و تخته نرد

یه فرق بزرگ بین شطرنج و تخته نرد وجود داره که موجب شده که هرکدام علاقه مندان خودش را داشته باشه


ولی تیپ علاقه مندان ش فرق داره.

تخته نرد ،درسته از نظر علاقه مندان ش یک بازی فکری است ولی شانس در آن تاثیر داره. لذا  منکه خیلی آنرا بلد نیستم ، بارها مدعیان آنرا برده ام

زیرا شانس خوبی در تاس داشته ام


ولی در شطرنج اینگونه نیست و شما یک مدعی را شانسی نمی تونی ببری


لذا چون  در تخته نرد. آدم گاهی برنده می شود، به نظرم جذابیت بیشتری دارد

دیروز

و اما دیروز
صبحش یکی از آشناها زنگ‌زد که ماشینش خراب شده. رفتم پیش،ماشینش و براش بنزین بردم ولی مشکل بنزین نبود
می گفت با یه سواری دیگه بکسل کنیم و ببریم
ولی من رفتم با موتور یه مکانیک آوردم و بروم پیشش
مکانیک فهمید مشکلش چیه و گفت یا سنسور دور موتور و یا ecu
بردیم در مغازه اش
اول خواست بپیچونه و ما رو رد کنه ولی من چون یه خاطره تلخ داشتم نرفتم و موندم

امد یه خورده مثلا برنامه نصب کرد و ور رفت و سنسور دور موتور عوض کرد و ماشین درست شد و بعدش الکی فاکتور سازی کرد و تابلو بود که داره زر می زنه ولی رو یه عدد توافق کردیم و تمام

بعدش غروب یکی دیگه زنگ زد ، تصادف کرده بود رفتم اونجا. با موتور زده به پای یه نفر.
طرف چیزیش نشده بود و مشکل اون نبود
مشکل حاشیه ایجاد شده بود.
یعنی این گواهینامه نداشت و لذا پلیس راهنمایی رانندگی بهش گیر داده بود و متواری شده بود و دوستش که بعدا زنگ زده بود ، آمده بود، اونجا بود


به مدتی پلیس ۱۱۰ آمد و گفت شانس خصوصی وجود داره؟معلوم شد که نداره
گفت پس خداحافظ
و در دقیقه نود به نفر دوم گیر  داد و اونو گشت و یهو یه قمه ازش پیدا شد و ماجرا وارد فاز جدید شد

کل قضیه تصادف فراموش شد

و رفتیم کلانتری برای نفر جدید
و تا ۱۲ شب اونجا بودیم و با پول و قول مشکل حل شد

یعنی ساعت ۱۲ و نیم شب
بعد هم رفتیم قفل معیوب خونه یکی دیگه رو درست کردیم که دزد باهاش ور رفته بود و معیوب شده بود

و حدود ۳ شب خوابیدم

هر روز اینجوری نیست ولی دیروز اینجوری بود

نقد بقیه

یه ایده ای به ذهنم زده. یه پست بزارم در مورد وبلاگ های دیگه بزارم و اونها هم در مورد ما بزارند

نظرتون چیه؟


حالا به نظرتون اول از کدوم وبلاگ شروع کنم؟

زندگی و شطرنج

زندگی خیلی به بازی شطرنج شبیه است
حواست باید به حرکات تو زندگی باشه و آینده نگری کنی
حواست باید به حرکات بقیه هم باشد
گاهی اشتباه می کنی و نمی فهمی. یهو گندش در می اد

گاهی اشتباه می کنی. اونم اشتباه می کنه
گاهی اشتباه می کنی و می فهمه و ازش سواستفاده می کنه

گاهی اشتباه می کنی و نمی فهمه، جبران می کنی

گاهی هم جبران نمی کنه

گاهی بازی قفل میشه
گاهی کسالت آور می شه

و گاهی تابلو است که هرچی تلاش کنی احتمال بردن نیست.
و ....