یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

حکمت یا قسمت یا چی؟

امروز قرار بود برم دفتر خدمات قضایی و یه درخواست  استرداد درخواست بدم

قبلش خانمم گفت منو ببر تا جایی. می تونستم براش اسنپ بگیرم ولی گفتم خودم ببرمش . بهتره. شاید یه خورده حرف زدیم


ولی بعد که رسوندمش پنجر شد موتورم

اون منطقه موتور سازی زیاد بود. ولی همه گفتند فقط تیوپ تعویض می کنیم آخرش سیصد دادم و تیوپ رو تعویض کردم.

ولی دیگه ساعت ۱۲ شده بود و به دفتر قضایی نرسیدم 


نفهمیدم حکمت این پنجر شدن چی بود؟


چرا نباید این درخواست رو امروز می دادم؟

شباهت های من و خدا

با توجه به اینکه خدا در زمان افرینشم در من از روح خودش دمیده، لذا شباهت‌هایی باهم داریم که همه شون یادم نیست:


۱. رحمان و رحیم هستم. یعتی یه رحمت عام دارم و یه رحمت خاص . کلا آدم مهربونی هستم


۲. مانند خدا تنهام و مانندی هم ندارم


مانند خدا سعی می کنم با دوست و دشمنم خوب باشم و بزرگوار باشم.

از دبی که برگشتم رییسم صدام کرد و گفت به اون شرکتی که تو رو برده بود دبی،یکی از شرکت زنگ زده و گفته چرا اینو بردید،؟این ربطی نداشت و آدم بی ربطی است و فلان و بیسار.

بعد رییسم گفت که آمارش رو درآورده و اون آدم حامد بوده. گفت حواست به حامد باشه و دوستات رو بشناس.


ولی من اصلا بروی خودم و حامد نیاوردم.  راستشو بگم می دونستم حامد و علی و بقیه یحتمل حسودی می کنند و پشتم حرف در می آرند. ولی بزرگوارانه پذیرفتم و بهشون حق دادم.

بندگان خدا رو درک می کنم


۳  بقیه اش رو هر وقت یادم اند اضافه می کنم

شاخص

عموما گفته می شود تا چیزی را نتوانیم اندازه بگیریم،نمی توانیم آنرا مدیریت کنیم و معمولا برای اندازه گیری شرایط از شاخص ها استفاده می کنند.

مثلا معدل یه شاخص است. رتبه کنکور یه شاخص است.

قدرت موتور و یا مصرف بنزین در صد کیلومتر یک شاخص است.


برای فهم شرایط جامعه‌  بهتر است شاخص داشته باشیم. و بصورت کلی نگیم شرایط بهتر شده است یا بدتر. چون حتی گاهی حال بصورت موقت خیلی خوب می شود ولی شاخص ها نشان از وضع بد می دهد. و لذا بعد که حال خوب رفت می فهمیم چقدر اوضاع بدتر است.

مثلا یه رئیس جمهور پوپولیست می آید و مردم رو امیدوار می کند و آمار الکی می دهد. ولی شاخص ها است که نشان می دهد اوضاع چگونه است.



حالا هرکسی یه شاخصی برایش مهم است. مثلا یکی می گوید شاخص پر شدن مساجد و افزایش تعداد نمازگزاران براش مهم است

یکی شاخص تعداد مهاجران و نخبه های مهاجر و علاقه مندی به مهاجرت

یه شاخص دیگه می تونه سرمایه خارج شده و یا سرمایه وارد شده باشه

میزان پرونده های قوه قضائیه یا میران فساد و رشوه و یا چیزهای شبیه به این هم شاخص است

میزان تولید ناخالص ملی، سرانه درآمد، قیمت دلار و برابری آن نسبت به ریال

شاخص فرزنداوری،سن ازدواج ،آمار طلاق و ... هم هست


شاخص شادی و یا فلاکت و ...


کلا شاخص زیاده.  البته بعضی شاخص به تنهایی نباید بررسی شود،مثلا شاخص تولید ناخالص ملی که بعد تقسیم بر جمعیت میشه و تبدیل به سرانه می شود،در صورتیکه عدالت و شاخص شکاف برابری درست نباشد،نشان از حال خوب جامعه نمی دهد.



البته تعداد موشک‌ها و پهپادها و اینها هم برای بعضی ها شاخص است ولی به نظرم ربطی به حال خوب مردم ندارد. حتی به امنیت هم ربطی ندارد


چون خیلی جاها که تعداد موشکهاشون از ما بیشتره امنیت ندارند و ممکنه اصلا موشک نداشته باشه ولی امنیت داشته باشه.


مثلا دبی امنیت بسیار بالایی داره ولی موشک نداره.


حالا شما خودت شاخص هاتو انتخاب کن و هر از گاهی بررسی کن ببین اوضاع اونجوری که دوست داری هست یا نه.


از نظر منکه اوضاع خیلی خرابه