یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

شباهت های من و خدا

با توجه به اینکه خدا در زمان افرینشم در من از روح خودش دمیده، لذا شباهت‌هایی باهم داریم که همه شون یادم نیست:


۱. رحمان و رحیم هستم. یعتی یه رحمت عام دارم و یه رحمت خاص . کلا آدم مهربونی هستم


۲. مانند خدا تنهام و مانندی هم ندارم


مانند خدا سعی می کنم با دوست و دشمنم خوب باشم و بزرگوار باشم.

از دبی که برگشتم رییسم صدام کرد و گفت به اون شرکتی که تو رو برده بود دبی،یکی از شرکت زنگ زده و گفته چرا اینو بردید،؟این ربطی نداشت و آدم بی ربطی است و فلان و بیسار.

بعد رییسم گفت که آمارش رو درآورده و اون آدم حامد بوده. گفت حواست به حامد باشه و دوستات رو بشناس.


ولی من اصلا بروی خودم و حامد نیاوردم.  راستشو بگم می دونستم حامد و علی و بقیه یحتمل حسودی می کنند و پشتم حرف در می آرند. ولی بزرگوارانه پذیرفتم و بهشون حق دادم.

بندگان خدا رو درک می کنم


۳  بقیه اش رو هر وقت یادم اند اضافه می کنم

نظرات 3 + ارسال نظر
نوال چهارشنبه 3 خرداد 1402 ساعت 14:50

میتونم تجسم کنم همسرتون چه رنجی میکشه از بودن با ادمی به این کوچکی

بیشتر توضیح بده در موردم ببینم چقدر راست می گی

دیدار بیدار سه‌شنبه 2 خرداد 1402 ساعت 00:11 http://Maserman.Blogsky. Com

ماجراهای من و خدام :)

جالب بود

سارا دوشنبه 1 خرداد 1402 ساعت 22:25

به شدت متوهمی

ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد