به شدت به یه پارتنر س ک سی نیاز دارم
ولی خوب شرایطش نیست. یعنی شرایط اینکه به کسی پیشنهاد بدم، ندارم.
لذا دارم تحمل می کنم ببینم چی میشه
نقطه عطف رفته سراغ دوست پسر جدیدش و به اون متعهد شده
و باید اینو بپذیرم
با کم خوری و نخوردن خامه و شکر و سس و نوشابه و غیره، کلی لاغر شدم و هرکسی منو می بینه می گه چقدر لاغر کردی
فعلا همین
هنوز درگیر مغازه ام
البته حدودا اخراشه
امروز بعلت اشتباه در حمل بار زدم و یه کارتن سرامیک و کاشی رو شکوندم
افتاد و خورد شد و چقدر اعصابم خورد شد
وقتی یه ضرری بهم می خوره و نمی فهمم چرا، بیشتر اعصابم خورد میشه
چون عبرت هم نشده
در خصوص امروز، راستش صبح که بلند شدم گفتم اول برم و بیام و بعد نماز صبحم رو بخونم.
البته من معمولا اولین کارم نماز صبح است ولی خوب امروز تنبلی کردم و حسم اینه که چوب اونو خوردم
تو دوسه روز اخیر حدود ۲و نیم میلیون خسارت دادم.
اولش ال سی دی گوشیم. بعدشم این.
فراموشی کسی که مدتی بهت می داده و باهات بوده و پایه ات بوده، خیلی سخته
باور اینکه دیگه رفته خیلی سخته
ولی حقیقت های تلخ زیادی در این دنیا وجود داره