نمی دونم یادتون هست یا نه.
ولی یه واحد داشتم و دادم به دوتا خانم افغانی برای اجاره.
اولش هم گفتم دعواتون نشه؟ گفتند نه.
ولی دوست روز پیش دعواشون شد و دیشب رفتم باهم آشتی شون بدم. که نشد.
این دوتا یکیشون بزرگ تر است و اون یکی جوون تر. بزرگتره انگار یه خورده وسواسی و سنتی است. کوچیکه شیطون و امروزی.
لذا زده بودند به تیپ و تاپ هم.
ماجرای جالبی بود ولی متاسفانه به صلح و صفا نرسید. امیدوارم بعدا برسه.
دیشب دخترم رو بردم براش خرید خیاطی کنم که مغازه بسته بود.
وایسادیم باهم باقالی و لبو خوردیم. خوش گذشت.
دخترم هرشب ازم در مورد روزم می پرسه. می گه روز خوبی داشتی؟
یه همکار خانم جدید به تیم ما اضافه شد و قرار شد با من کار کنه.
اولین ویژگی اش اینه که قیافه اش خیلی برام آشناست. انکار سالها می شناسمش.
قیافه اش به دلم نشسته. بقیه ویژگی هاش هم خوبه
با اینکه همکار خط قرمز است و نباید باهاش بری تو رابطه ، ولی گزینه خوبیه.
باید ببینم اونم از من خوشش می اد یا نه.
البته یه اشکال داره و خونه اش به خونه ما دوره.
پی نوشت: من سخت پسندم باید همه چیزش خوب باشه
حوصله راه دور رو ندارم
جوینده یابنده است و در جستجوی هرچه باشی کم کم جذبش می کنی
یکی دوتا کانال پیدا کردم. اولی رو که مالکش بهم دایرکت داد. خانمهای مختلف تو کانال بودند. دوساعت ۶۵۰ هزار تومن و شب تا صبح یه تومن.
بعدش یه کانال دیگه دیدم که اسمش ماساژ فقط برای آقایان بود. ولی توش کیس هلی مختلف رو معرفی کرده بود . دوساعت ۳۵۰ و شب ۶۵۰ . به نظرم قیمتش خوب بود.
و عجیبتر تصاویری بود که می دیدم. بعضی هاشون قیافه های پلنگ طور داشتند و می خورد کارشون این باشه.
ولی بعضی خیلی معصوم به نظر می رسیدند.
واقعا بهشون نمی خورد اعتماد رو لطفا از بین نبرید
دلایل من احتمالا خاص نیستند و با شدت و ضعف به همه آنهایی که طلاق نمی گیرند صدق کند:
۱ به نظر من اولش شجاعت و جیگر است. طلاق گرفتن یک تصمیم استراتژیک و مهم است و اخذ این تصمیم شجاعت و جیگر می خواهد.
۲ بچه ها. چند جنبه دارد. اولا قطعا رابطه من با بچه ها دستخوش آسیب می شود .ان ها می خواهند من را مسبب یکسری از ناکامی هاشون بدونند
قطعا یک مواقعی از فامیل من یا فامیل مادرشون سرکوفت می خورند. مثلا فامیل من ممکنه بهشون بگه مامانت اینطوری و اون طوری. فامیل مامانشم بگه بالاتون اینطوری و اون طوری
هر طرفی که باشند جای خالی اون یکی رو حس می کنند یعنی با فامیل مادری برن بیرون ، می گن کاش بابا مون بود و بلعکس
همچنین ممکنه توقع داشته باشند که ما بخاطر اونها تحمل می کردیم. لذا هرچی ازشون بخواهیم می گن مگه شما بخاطر ما تحمل کردید و به خودتون سخت گرفتید تا ما الان به خودمون سخت بگیریم.
علاوه بر اینکه بالاخره بچه ها یه رسیدگی می خوان که هیچ کس بهتر از مادرشون و من نیستیم و جایگزین نداره.
احترام و حس نامردی:
مردها عموما موفقیتشون رو مدیون زن اولشون هستند و زن دومشون رو مدیون موفقیتشون
لذا طبیعی است که خانم من که در تمام دوران نداری و بدبختی با من بوده و کنارم بوده، حالا که یه خورده اوضاع بهتره ، باهاش خداحافظی کنم و برم دنبال عشق و حال؟
بدیهی است که یه مرد پنجاه ساله یا چهل ساله جذابیت بیشتری نسبت به یک زن چهل ساله یا پنجاه ساله دارد و مورد توجه است. لذا زن من جوونی اش را در خانه من گذاشته و انصاف نیست من الان بدون پشتوانه کافی ازش جدا بشم.
تهیه شرایط یک زندگی آسان و آسوده هم که با توجه به اوضاع کشور و گرانی فراهم نیست . در هر صورت من تا ابد نسبت به ایشان مسوولم.
من و خانمم حدودا باهم دعوایی چندانی نداریم و لذا توجیه چندانی هم نیست.
ما فقط یه تفاوت بزرگ در تمایل جنسی داریم . من گرمم و لمسی و اون غیرلمسی و سرد. و شاید حتی دلیل سرد بودنش هم رفتارهای اشتباه من و یا خانواده ام بوده.
که ارزش نداره بخاطرش همه اتفاقهای بد بالا بیفته
امیدوارم دوستانیکه می گن طلاق بگیر قانع شده باشند
تو پست قبلی که در خصوص رابطه من بود و معایب ش را بحث می کردیم، رویا خانم یه نظر خیلی زیبا گذاشت که دردهای رابطه را برام یادآوری کرد.
آدم متاهل اگه یکی رو خیلی دوست داشته باشه، معقوله به دلایل وارد رابطه اش نکنه . نظر رویا خانم: