یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

منافق

منافق یعنی کسی که اونیکه نشون می ده نیست.

و به نظرم دلیل خطاهای شناختی ما همین منافق ها هستند

و این منافقها پدر ما رو درآورده اند. 

بگذارید بیشتر توضیح بدید

الان شما دیگر از روی ظاهر افراد نمی توانی تشخیص بدهی ایم آدم دیندار است بی دین است باسواد است بیسواد است،حقوقدان است یا نیست 

مهندس است یا نیست


قبلا روحانی ها مشخص بودند

دزدها مشخص بودند

باسوادها و بیسواد ها هم مشخص بودند 

با دینها و بی دینها مشخص بودند 

مردان و زنان فاحشه و مردان و زنان پاک و نیکو سیرت مشخص بودند

) قبلا من نبودم ‌.لذا فرض می کنم اینجوری بوده.‌اگه نبوده،قبل ترش بوده(


ولی الان همه چی قاطی شده. یارو مدرک مهندسی داره،سواد نداره

روحانی است ولی دین نداره

مدرک حقوق داره، حقوق بلد نیست

و غیره


باحجاب است ولی تعهدی نداره،بی حجاب است ولی متعهد است . پولدار نشون می ده ولی همه چیش اجاره است



اصن یه وضعی


و اینها همه منافق هستند و ما را به اشتباه می اندازند. و تلویزیون هم برای این خطاهای شناختی کمک می کند.


به دو روش : اولا قیافه آدم بدها رو بد طور گریم می کند و قیافه آدم خوبها رو نورانی طور گریم می کند

در حالیکه تو جامعه پر از نورانی عوضی است و بلعکس


فعلا همین

بهانه ای که نیست



گاهی وقتها ادن بخاطر یه بهانه معقول از انجام یه کاری سر باز می زنه.
مثلا به بهانه بچه داری مطالعه نمی کنه.
به بهانه درس خوندن ورزش نمی کنه
به بهانه سرد بودن زنش ،خیانت می کنه
به بهانه بی توجهی همسرش یا بی پولی همسرش خیانت می کنه

و امان از وقتی بهانه می ری و تو با یه حقیقت تلخ روبرو می شی و اون تنبلی خودته
یا با این مواجه میشی که دیگه اون رفتار برات شده عادت
و اونوقت یعنی بهش اعتیاد داری و باید ترکش کنی

و این بده

کار خونه خیلی سخته . و واقعا وقت و انرژی از ادم می گیره. خانم ف رو خوب درک می کنم.

دیشب بادمجون گرفتم ولی هنوز وقت نشده کاریش کنم.

البته این مشکلی نیست که مرا بکشد. مرا قوی تر خواهد کرد


آخه بدبختی من هم کار خونه رو باید انجام بدم . هم کارهای فنی رو. هم کمک مغازه و هم کار اول. اصلا یه وضع قاتی پاتی ای شده. نمی رسم یه دوست دختر پیدا کنم و ازش دلبری کنم.
دیشب رفتم یه خورده کار برقی کردم و مشکلات رو حل کردم. سوسیس گرفتن و با سیب زمینی سرخ کردم. خرید خونه کردم. بعد خانم آمده می گه چرا برقها رو درست نکردی؟ می گم نرسیدم.  می گه اول اون مهم تر بود. اصن یه وضعی.

مهندس برق

من هیچ وقت فارغ‌التحصیل نمی شم . البته فعلا خیلی درگیر مغازه شده ام و از بار علمی و کارهای علمی ام کم شده است. ولی کلا دوست دارم درس بخوانم

ولی فعلا مهندسی برق ام تمام شد. خیلی بی شور. حتی به کسی بستنی هم بابتش ندادم

اولش خیلی ذوق داشتم و بیست پشت بیست می گرفتم

آخرش فقط می خواستم تمام شه. و راحت شم. ولی چیزهای خوبی یاد گرفتم. البته بیشتر از اینهم جا برای یادگیری بود. ولی خوب دیگه نشد.

کولر گازی

ما در منزل کولر گازی نداشتیم بلکه یک کولر آبی داشتیم که بعلت نامناسب بودن محل نصب و ورودی هوا، هوای خانه در تابستان بسیار گرم می شد


بالاخره دیروز کولر گازی با این قیمت‌های وحشتناک نصب شد


مثلا نصبش رایگان بود ولی به بهانه لوله اضافه و غیره یک هزینه نصب سنگین هم بهش اضافه شد. خودش رو قسطی خریدم

 برای نصبش هم باید برم وام بگیرم.


ولی واقعا کیفیت بسزایی در خواب داشت و بعد سالها دیشب در تابستان در هوای مطبوع خوابیدیم


خدا پدر و مادر مخترعش را بیامرزد