یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

عاقبت شجاعان

می دانیم که ما اکثرا از نسل آدم‌های ترسو هستیم

چون شجاعان اکثرا در جنگها کشته شده اند یا در مقابل ظلم حاکمان و خانها و قلدران و زورگوها مقاومت کرده اند و کشته شده اند


حالا انشالله ما از نسل محافظه کاران و عاقلان باشیم 



در زندگی مشترک به چوخ رفته دو نوع رفتار داریم‌ . شجاعان که می روند طلاق می گیرند و پای همه مشکلات بعدش می مانند


اینها مثل شجاعانی می مانند که مهاجرت کردند از ایران 


تنبلها و ترسوها و عافیت طلبانی مثل من هزار جور توجیه می کنند و غر می زنند و می سازند و می سوزند و یواشکی یه کارهایی می کنند.


عاقبت چند تا از شجاعانی که دیده ام رو می گم


یکی از دختران فامیل از شوهرش جدا شد. کسب و کاری راه انداخت و الان برای خودش مغازه ای دارد و .... و بقول خورش اگر جدا نشده بود الان یه بخور و نمیر ریزی داشت و هیچ


یه خانمی بود که به نام زینب 

زینب درس حقوق خونده بود ولی بعد با یه مهندس کامپیوتر ازدواج کرده بود که همه اش تحقیرش می کرد و اعتماد به نفسش رو گرفته بود


زینب جدا شد. زحمت کشید. آزمون کانون وکلا شرکت کرد. وکیل شد و بعد با یه وکیل ازدواج کرد



زهرا دانشجوی کامپیوتر بود.‌اوهم توسط شوهرش تحقیر می شد. جدا شد. زحمت کشید. دفاع کرد. دکتر شد و الان هیات علمی دانشگاه است و اونجا هم با یه استاد ازدواج کرد و یک پسر دارد و ...



البته قطعا این لشگر شجاعان کشته هم داشته

نظرات 10 + ارسال نظر
مرضیه جمعه 10 شهریور 1402 ساعت 07:57 http://Www.golemamgoli.blogsky.com

ببین در مورد ترسو بودن خودم شکی ندارم
ولی بچه واقعا توجیه الکی نیست
نمونه‌هایی که گفتی بچه داشتن؟ آیا بچه‌هاشون هم موفق و خوشحالن از اتفاقی که افتاده؟
ما بچه رو به خاطر خودخواهی خودمون به دنیا اوردیم، حالا هم بخاطر خودخواهی خودموپ آلاخون و والاخون بکنیمش. انصافه؟

من خودم یه ترسو هستم و سالها با همین توجیه کاری نکردم

ببعی سه‌شنبه 7 شهریور 1402 ساعت 06:56 https://mylonely76.blogsky.com/

مرجان ....
متن رو ویرایش کردید ولی یه جا زینب نوشتید یه جا هنوز فاطمه مونده
هُل نشید

درستش کردم. خواستم سوتفاهم نشه

مرجان یکشنبه 5 شهریور 1402 ساعت 16:53

از یک جایی فهمیدم.

ممنون از توضیحاتت

مرجان یکشنبه 5 شهریور 1402 ساعت 16:21

وبشو بست دیگه قبلا میخوندمش. الانم ازدواج کرده با یک وکیل. اگه میشناسیش زندگیشو خراب نکنی منم مطمئن نیستما.

. موفق باشه. ولی اگه وبش رو بست، از کجا فهمیدی با یه وکیل ازدواج کرده؟

مرجان یکشنبه 5 شهریور 1402 ساعت 15:51

آره دقیقا همین بود که گفتی اسمشم فاطمه بود. حالا اگه بقیه نشونه هارو اشتباه گفتم یحتمل تصادفی بوده.

آدرس وبش چی بود؟

مرجان یکشنبه 5 شهریور 1402 ساعت 15:24

ولی فاطمه رو میشناسم. این فاطمه همدانی بود قبلا هم وبلاگ داشت. حالا تو کی هستیرو نمیدونم.

از کجا می شناسی؟ من همینطوری از اسم فاطمه استفاده کردم. یه آدم فرضی بود.
الان کجاست؟ ودر چه حاله؟ شبیه آدم قصه من بود؟

مرجان یکشنبه 5 شهریور 1402 ساعت 14:52

تو سعید دوست فاطمه نیستی؟قبلا صیغه اش کرده بودی؟

نه بابا.‌اشتباه گرفتی

مرجان یکشنبه 5 شهریور 1402 ساعت 10:07

من فاطمه رومیشناسم. به نظرم میاد تو همون سعید هستی. فاطمه دوست سعید بود.

فاطمه رو از کجا می شناسی؟

امید شنبه 4 شهریور 1402 ساعت 07:58

اینا که همه زن بودند
مردا بعد از طلاق به چوخ میرن

اونو باید تجربه کنم

حیوان ناطق جمعه 3 شهریور 1402 ساعت 22:55 http://heyvanehnateq.blogsky.com

تمام مصادیق مشاهده شده ی منم از این دستن.هر خانمی رو که دیدم از همسرش جدا شده یکباره پله های ترقی رو طی کرد. متاسفانه مقصر بیشتر جدایی ها آقایون هستن.و البته برخی خانم ها هم‌زندگی بلد نیستن.

ممنونم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد