من یه واحد مجردی دارم. یعنی یه واحدی هست که مال یکی اقوام نزدیک است و کلیدش رو منهم دارم. کارهاش رو انجام می دم.
البته من شیطونی نمی کنم و کسی رو نمی برم اونجا. یعنی ندارم که ببرم.
خلاصه اینکه امروز صبح می خواستم برم اداره، یه سر رفتماونجا .
گفتم یه دوش آب سرد بگیرم بعد برم. خونه حسش نبود.
آبگرم رو روشن نکردم و رفتمدوش آب یخ گرفتم و اونجا به حال اینها که می رن یه می شکنند و می پرن توش غبطه خوردم.
چون الان تابستونه و آب زیاد سرد نیست. ولی من یخ کردم
نمی دونم اونها چطوری تو زمستون می رن تو آب سرد.
ولی یه کم حس بعدش خوبه.
دوش آب یخ. آدم رو می تکونه