حدودا همون اول معلومه که از این خانم دوست دختر در می اد یا نه.
یعنی فکر کنم برخوردهای اول خیلی مهمه.
اگه تو همون برخوردهای اول طرفین بهم جذب بشند، معلومه که بدرد هم بخورند. والا در دراز مدت که همه جذب هم می شن
حالا شایدم تصور اشتباه من اینه.
پی نوشت : یه خانمی تو اتاق روبرو هست که عاشق اقایان قدرتمند است. لذا همیشه با معاون ها زود رفیق میشه و بله قربان گو میشه.
چند بار هم با من صمیمی شده ولی من حد و حدود رو نگه می دارم. با معاون قبلی خیلی رفیق بود. حالا انگار زده تو کار معاون جدید.
معاون امروز بهش می گفت شما چقدر قشنگ می خندی. شما فقط بخند.
همینکه می خندی و فضا رو خوب می کنی کافیه. حقوقت حلاله.
من اصلا به روی خودم نمی آوردم.
فرض هم می کنم معاون بی منظور این حرفها رو می زد
دقیقا به نظر من برعکس این حرفتون درسته!
«اگه تو همون برخوردهای اول طرفین بهم جذب بشند، معلومه که بدرد هم بخورند. والا در دراز مدت که همه جذب هم می شن»
توی برخورد اوله که فقط هورمون ها و هوس های زودگذر وارد عمل میشن و تو جذب طرف میشی
وقتی که هنوز هیچ بدی ای از اون طرف ندیدی
ولی بعد یه مدت تو همه ی جنبه های شخصیت طرف رو میبینی و اون موقع است که میفهمی این طرف و با وجود همه چیش دوست داری یا نه
حق با تو است. من منظورم رو خوب بیان نکردم.