در ادامه پست قبلی باید بگویم، بله.مقصر منم.
این منم که طوری نمی جوشم که دیگران جذب شوند و من نمی تونم دوستان خوب برای خودم ردیف کنم
داشتم به خودم و مشکلاتم فکر می کردم
دیدم من دوست خوب و پایه ندارم
یعنی که سالم باشه و بدرد بخور
اصلا شاید دلیل اصلی که نتونستم کسب و کار خودم‌رو بزنم، نداشتن یه پایه و شریک خوب است
یه دوست بدرد بخور
من آدم دروغ گویی نیستم
ذاتا دوست دارم راست بگم
ولی بعضی ها مجبورم می کنند بهشون دروغ بگم
و وقتی مجبورم می کنند ، یعنی تحمل حقیقت رو ندارند
یعنی قبلا حقیقت رو گفتم و حق هم با من بوده ولی تحمل ش را ندارند
لذا دنبال دردسر نمی گردم و دروغ می گم. خیلی راحت و شیک و مجلسی
یه متنی هست که می گه من بخاطر کارهای درستم در مقابل آدمهای اشتباه ، هیچ وقت خودم رو نمی بخشم.
من‌راستش با این متن مخالف بودم. می گفتم من باید کار درست رو می کردم که کردم.
ولی بعد از اعتمادی که به مدیرعامل قبلی کردم و سعی کردم خودی نشون بدم که آخرش هم اون عوضی از آب درآمد و آخرش هیچ ، که هیچ. یه خورده به این حرف اعتقاد پیدا کردم و گفتم وقتی کار درست را در مقابل اون ادم اشتباه انجام می دی، و نتیجه بد دریافت می کنی، به کار درست هم بی اعتقاد می شی.
ولی بعد فکر کردم شاید من کار اشتباه رو کردم. اصلا اون کار اشتباه بوده است. کار اشتباه برای آدم اشتباه.
یا اصلا کار درست برای آدم اشتباه کار اشتباه است
تغییرات باشگاه بطور واضح در هیکلم دیده میشه و خیلی ها ازم تعریف کردند
ولی خانمم ازم تعریف نکرده. شما اینطوری نباشید و تعریف کنید.