یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

افسردگی

بصورت واضحی افسرده شده ام

بصورت واضحی  از چیزی لذا نمی بردم. همه چیز علی السویه است.

و بسیار شکننده شده ام. کوچکترین خبر ناگواری اشکم را درمی آورد. و غمگینم می کند و بهم می ریزم. 


فکر می کردم چرا اینجوری شدم؟ 

حس کردم احتمالا علتش رابطه هایی است که از دست رفت و نتونستم  نگهشون دارم. این شکست ها و این غمها بسیار تو روحیه ام تاثیر گذاشته و غمگینم کرده.


در مورد نقطه عطف هنوز غصه می خورم. یک شکست واضح و یک بی عرضگی کامل و یک غم بزرگ است. مجموعه ای بزرگ از اشتباهات بود.

البته واقعا اون موقع شرایطم بد بود. ولی در هرصورت باید بهتر رفتار می کردم.


زمانیکه با نقطه عطف شرایط خوب بود، احساس پادشاهی می کردم. فکر می کردم دیگر چیزی کم ندارم و همه چیز مهیاست. و حالا مثل پادشاهی هستم که از تخت افتاده است.

معقول است که این پادشاه افسرده باشد.


کار مغازه ام که به شکل احمقانه ای پیچیده است.


خانمم هم که همه اش طلبکار است و ادا در می آورد. 


زندگی گندی دارم. ولی باز جای شکر زیاد دارد. امیدوارم روزهای خوب بیاد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد