یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

از چی؟

گاهی فکر می کنم همه چیزهایی که می دانم را شما می دانید.

لذا می گویم از چی بنویسم؟


لذا یومیه و خاطرات می نویسم.


من به اکثر افرادی که باهاشون به نوعی در زندگی ام هستند یا بودند یه اسم مستعار منحصر بفرد می دم.

یه دختر خانمی هست که اسمش را سوگلی گذاشته بودم.


ارتباط چندانی نداریم یعنی او علاقه ندارد. بشدت افسرده و غمگین خود را نشان می دهد و واقعا می مانم برای یه چنین کسی چه باید کرد‌ حتی گاهی می ترسم خودکشی کند.



حس می کنم خواننده گان وبلاگ یا نظر دهنده ها کم شده اند. چرا نمی دانم.



فعلا همین

نظرات 6 + ارسال نظر
me یکشنبه 13 آذر 1401 ساعت 15:55 https://daily-of-me76.blogsky.com/

منم میخونما همیشه
یه سوال ذهنمو درگیر کرد ... شما که متاهل هستید چطور میتونید از یکی دیگه هم خوشتون بیاد؟ یعنی تو ذهنتون چجوری میتونید هر دوی اینا رو کنار هم داشته باشید؟
قصد جسارت ندارما...لطفا ناراحت نشید

تو ذهن من تا ده تا رو بصورت موازی می شه دوست داشت.
یکمی سخته ولی من مرد کارهای سختم

ممنون که می تونی. منم شما را می خونم پزشک اینده

م یکشنبه 13 آذر 1401 ساعت 06:55

گاهی افسردگی تو یه سری افراد فاز حادش از جایی خودش رو نشون میده که به فرد به این نتیجه میرسه که حرف زدن و واکنش نشون دادن به هیچ اتفاقی و در مورد هیچ موضوعی لازم نیست و به طرز عجیبی ساکت تر میشه
گاهی فرد حتی دیگه قدرت و زور اینکه بخواد به صورت نمایشی خودشو شاد نشون بده رو هم نداره
کمک جدی پزشک و دارو تراپی لازمه
حالا چرا اسمشو گذاشته بودید سوگلی؟

نظر پخته و قشنگی بود. بهش گفتم برو دکتر. نمی دونم رفته یا نه. ازش خوشم می آمد. اسمش رو گذاشتم سوگلی

sahar شنبه 12 آذر 1401 ساعت 23:56

منم دارم وبلاگتو از اول میخونم
هرروز سر میزنم

ممنونم. لطف می کنی. گاهی کامنت بزار. بفهمم

آسمان شنبه 12 آذر 1401 ساعت 22:05

چرا حال و احوال سوگلی اینقدر برات مهمه؟ وقتی رابطه ای هم نداری باهاش؟؟

حال و احوال همه آدمها برام مهم هستند. مسئله مهم تر اینه که دوست دارم درمانگر باشم و به آدمها کمک کنم

خانوم ف شنبه 12 آذر 1401 ساعت 21:42

نمیدونم!
کم لطفی دارم میکنم :)

خانوم ف شنبه 12 آذر 1401 ساعت 21:00

من هر روز میخونمت ولی کامنت نمیزارم

چرا؟
از وقتی کامنت نمی زاری، کامنتها نصف شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد