یادم نیست که چی شد که علاقه مند شدم این کتاب رو گوش بدم.
ولی یادم هست همون اولش خورد تو ذوقم
چون همون اول کتاب آخر کتاب را لو داد و من نفهمیدم چرا اینکار رو کرد. هیجانش کم شد.
شاید علاقه ام به شمس و مولانا و رابطه عجیب و غریبشون منو علاقه مند کرد که ادامه بدم و این کتاب رو گوش بدم.
مسئله جالب تر این بود که اول نمی دونستم این کتاب در باره مولوی و شمس است و بعدا فهمیدم و چون اسم نویسنده خارجی بود، برام عجیب بو که چرا مولوی و شمس برای خارجی ها ممکنه جالب باشند.
بعدا متوجه شدم الیف شاباک، نویسنده کتاب ، ترک است و خوب آرامگاه مولوی هم در ترکیه است و موضوع حل شد.
من نفهمیدم الیف شاباک چه دینی دارد. ولی به حضرت علی احترام می گذارد ولی روایتهایش با شیعه فرق دارد و اگر مسلمان باشد سنی است.
نحوه روایت کتاب را دوست نداشتم ولی مجموعا خوب بود.
راستش من هنوز نمی دانم چقدر باید توکل کرد. چقدر باید امورات خودمان را به خدا بسپاریم.
من مطالعاتی در خصوص عرفان داشته ام. ولی هرگز به یقینی که ان ها دارند نرسیدم و می ترسم امورات را به خدا بسپارم.
هنوز اون ارتباط و اعتمادی که باید بینمون ایجاد بشه، نشده. کاش می شد
خب چون عرفا میگن که دلیل بر درستی اون نیست
با احترام به عرفا
بله. صد در صد.ولی ممکنه درست باشه
الیف شافاک هستن و شاباک نیست،
در مورد واگذاری صددرصدی امور به خداوند بحث اختیار و عقلانیت انسان زیر سوال میره
در صورتی که جایگاه بسیار مهمی دارن
حرفت درسته ولی عرفا می گن باید امور را واگذار کرد به خدا
همه چیز را به واگذار کنیم