وقتی دبستانی یا راهنمایی بودیم یه داستانی بود که ابوریحان بیرونی مریض بود و داشت فوت می کرد. دوستش امد بالا سرش و ابوریحان پاسخ فلان مسئله راپرسید .
دوستش گفت الان دم مرگ پاسخ این سوال به چه دردت می خورد؟
ابوریحان گفت بدانم و بمیرم یا جاهل از دنیا برم؟
جمله بالا یکی از سرمشق های زندگی من بوده و سعی کرده ام همواره بدانم.
ولی الان فکر می کنم شاید اشتباه باشد و آدم بعضی چیزها را نداند هم بهتر است.
اصلا چرا برای دانستن زیاد تلاش کنیم؟
آیا حرص علم مثل حرص پول نیست؟ وقتی فایده ای ندارد؟
ضمنا دانستن خیلی از اخبار هم موجب آرامش فکر می شود.
مثلا ندانیم چند نفر و چه کسانی هر روز می میرند یا کشته می شوند و یا در اعتراضات انقلاب فرهنگی هم یه عده کشته شدند که هیچ اسمی ازشون نیست.
مثلا روزانه چند نفر بر اثر آلودگی هوا می میرند؟ مقصرش کیست؟ و ...
و هزار تا چیز دیگه
ادمگاهی نداند راحت تر و خوش تر زندگی می کنه
منم این روزا مدام دارم فکر میکنم ندونستن و نفهمیدن بهتره
اما ندونستن و نفهمیدن همراه با سکوت
تحمل ادم نادون و نفهم که مدعیه و دهنش همیشه برای اظهار نظر و تحمیل نفهمی هاش بازه وحشتناکه
حرفت قشنگ بود.نکته خوبیه
مهاجرت افسوس داره
بصورت کلی بله. ولی بصورت شخصی نه.
تبریک بابت؟
تبریک بابت مهاجرت. قطعا کار ساده ای نبوده
شما اگه از تلاشی نتیجه نگیری دوباره ازصفرشروع نمیکنید؟
خوب منکه نفهمیدم منظورت چه تلاشی است .ولی دمت گرم. بهت تبریک می گم
کاملا موافقم،من واقعا دیگه کشش شنیدن مرگ ها وظلم ها روندارم ،یعنی مدتیه به خاطر اوضاع مملکت کاملا داغونم واثرمستقیمش روی زندگیمه ،ولی ازطرفی اینکه یه سری بخوان منفعل باشن ویه سری بخوان حتی اخبار روگوش نکنن ،میشه همین آشی که برامون پختن
باهات موافقم. آدم نمی دونه چکار کنه. مستاصل شده