به یک تجربه جالب دست پیدا کردم که تابحال ازش بی خبر بودم و حسی نسبت بهش نداشتم.
نقش پشتیبان داشتن
نفر دوم بودن
من تابحال تو زندگی نفر دوم زندگی نبوده ام . همواره من نقش نفر اول را داشتم. و خانمم نقش نفر دوم رو داشته
ولی این مدت که در کار مغازه کمکش می کنم و بجای او غذا می پزم و یا ظرفها را می شورم و نقش پشتیبان پیدا کرده ام، تازه می فهمم چه نقش،سختی است.
نقشی که کار می کنی ولی درآمد مال یکی دیگه است. و اگر بخواهد بهت پول می دهد. تازه اگه غر بزنی می که می خواستی کار نکنی. و وقتی کار نمی کنی ، می که کار کن . و ازت توقع کار و پشتیبانی دارند.
خانمم این روزها که کار مغازه می کند و بدن ضعیفی دارد، واقعا نیاز به پشتیبان دارد. و جای خالی مادرش حس می شود.
دوتا خواهر دارد ولی خواهر جای مادر را اصلا نمی گیرد. خواهر ها هم کلی توقع دارند.
نقش پشتیبان تو خونه خیلی سخته. و باید به نوعی از درآمد سهم داشته باشه. والا تحملش سخته.
آره واقعا سخته خیلی سخته سخت ترش اینه که کار کنی پول دربیاری وبی اختیار پ لتونی نداشته باشی
اره. وقتی بابا شدی، عادیه
چه خوبه که در کارها کمک می کنید و حمایت میکنید همسرتون رو


معلومه واقعا دوستشون دارید
چون استدلال اکثر اقایون متاسفانه اینه که خب کار نکن، کی گفته اینقدر تمیز کنی و بشوری و بسابی
من چون خیلی اهل تمیز و مرتب بودن هستم و خب با این اخلاق طبیعیه که زیاد کار میکنم تو خونه و هر وقت از کارها خسته میشم و غر میزنم همسرم میگه خب نکن
اخه این شد حرف
درکت می کنم. خیلی زور داره. همسر منهم گاهی تشکر می کنه .گاهی هم بی اجر می کنه
مغازه چی دارین؟
اونش زیاد مهم نیست