در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم
در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم
از دیدنتون خوشحال میشم. اما قضیه این هست که مشغله های من که زیاد هست و امکان آمدن به تهران برام میسر نیست اما شما اگر میتونید برای تعطیلات پیش رو تشریف بیآرید شیراز، قدم تون روی چشم...
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه من یکی از خوانندگان قدیمی وبلاگ های شما هستم. فکر میکنم از حدود ۱۵ سال پیش نوشته های شما را میخواندم. از نظر من شما بسیار پیشرفت کرده اید و انسان شریف تر و صبورتری شده اید. حتی از لحاظ روابط خانوادگی و ارتباط با همسر و بچه ها هم پیشرفت داشته اید. خودخواهی در شما کمتر شده و مهربانتر شده اید و بصورت کلی انسانیت در شما رشد کرده است. خواستم بگم که رنج بیهوده نبرده اید
سلام و تشکر. ممنون بابت نگاه قشنگتون و پیام دلگرم کننده تون می گم چرا ۱۵ سال است خواننده وبلاگ منی ولی یه کافه باهم نرفتیم؟
به نظرم تحلیلش ساده ست رنج به دنبال خودش تجربه داره و تجربه باعث پیشرفت انسان میشه چون حداقل خاصیتش اینه که یه اشتباه رو دوبار مرتکب نمیشی میتونی کلی تصمیم جدید بر مبنای اون تجربه بگیری و بشه اساس زندگی جدید ادم هایی که رنج زیادی کشیدن صبورترن از شادی های کوچیک لذت بیشتری میبرن چون وسط درد کشیدن مداوم یکشادی کوچیک هم به چشم میاد پس تو تلاش بیشتری میکنی تا بازهم برای خودت شادی افرین باشی ادم ها تو دوره هایی که رنجورن چه جسمی چه روحی دوستان و عزیزانشون رو بهتر میشناسن و میفهمن کیا قابل اعتماد تر و قابل اتکا ترن و این خیلی در ادامه ی زندگی بهشون کمک میکنه که دوستای واقعی تر داشته باشن و کلی دلیل دیگه اما همه ی اینا به این شرطه که ادم از رنج هاش درس بگیره و تصمیماتی که نتیجه ی این تجربه هاست رو بیاره تو زندگیش وگرنه رنج مداوم جز فرسودگی جسم و روح هیچی نداره
حرفات قشنگ و درست بود. البته من کلی تجربه بدرد نخور هم دارم. تجربه هایی که بعیده هیچوقت دوباره بدردم بخورند
از دیدنتون خوشحال میشم. اما قضیه این هست که مشغله های من که زیاد هست و امکان آمدن به تهران برام میسر نیست اما شما اگر میتونید برای تعطیلات پیش رو تشریف بیآرید شیراز، قدم تون روی چشم...
اصلا از قدیم گفتن دوری و دوستی
انشالله فرصتی پیش بیاد شما رو زیارت کنم
شاید چون رنج دهن من رو هم صاف کرده
می گن بیا یه قرار بزاریم ، همو ببینیم
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
من یکی از خوانندگان قدیمی وبلاگ های شما هستم. فکر میکنم از حدود ۱۵ سال پیش نوشته های شما را میخواندم.
از نظر من شما بسیار پیشرفت کرده اید و انسان شریف تر و صبورتری شده اید. حتی از لحاظ روابط خانوادگی و ارتباط با همسر و بچه ها هم پیشرفت داشته اید. خودخواهی در شما کمتر شده و مهربانتر شده اید و بصورت کلی انسانیت در شما رشد کرده است.
خواستم بگم که رنج بیهوده نبرده اید
سلام و تشکر. ممنون بابت نگاه قشنگتون و پیام دلگرم کننده تون
می گم چرا ۱۵ سال است خواننده وبلاگ منی ولی یه کافه باهم نرفتیم؟
به نظرم تحلیلش ساده ست
رنج به دنبال خودش تجربه داره
و تجربه باعث پیشرفت انسان میشه
چون حداقل خاصیتش اینه که یه اشتباه رو دوبار مرتکب نمیشی
میتونی کلی تصمیم جدید بر مبنای اون تجربه بگیری و بشه اساس زندگی جدید
ادم هایی که رنج زیادی کشیدن صبورترن
از شادی های کوچیک لذت بیشتری میبرن چون وسط درد کشیدن مداوم یکشادی کوچیک هم به چشم میاد
پس تو تلاش بیشتری میکنی تا بازهم برای خودت شادی افرین باشی
ادم ها تو دوره هایی که رنجورن چه جسمی چه روحی دوستان و عزیزانشون رو بهتر میشناسن
و میفهمن کیا قابل اعتماد تر و قابل اتکا ترن و این خیلی در ادامه ی زندگی بهشون کمک میکنه که دوستای واقعی تر داشته باشن
و کلی دلیل دیگه
اما همه ی اینا به این شرطه که ادم از رنج هاش درس بگیره و تصمیماتی که نتیجه ی این تجربه هاست رو بیاره تو زندگیش وگرنه رنج مداوم جز فرسودگی جسم و روح هیچی نداره
حرفات قشنگ و درست بود. البته من کلی تجربه بدرد نخور هم دارم. تجربه هایی که بعیده هیچوقت دوباره بدردم بخورند
که اندر جهان سود بی رنج نیست
ممنونم