یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

داستان مستاجر جدید ق۱

اگه یادتون باشه واحدی که برای اجاره داشتم رو دادم به دو تا مستاجر خانم افغانی

حدود شش ماه قبل . این دوتا خانم اول قرار بود باهم خوب و خوش زندگی کنند که خیلی زود باهم دعواشون شد و پادرمیانی منم راه به جایی نبرد و قرار شد مستاجر جدید پیدا کنم و جایگزین کنم. و پولهاشون رو بهشون بدم


و من تو دلم قرار گذاشتم دیگه به دو نفر خونه ندم. خونه رو فقط به نام یک نفر بنویسم.


مستاجر اولی که باهاش به توافق رسیدیم،  یه مادر و دختر بودند. قرارداد بستم و یه بیعانه گرفتم ولی متاسفانه پولش جور نشد و همینطور قرار داد لنگ در هوا ماند. و بعدش گفت که مورد ما کنسل است.

و من مجبور شدم دوباره آگهی کنم. 

اینبار یه خانمی به نام ح گفت من می خوام ولی صبر از مسافرت عید بیام. اند و دید و پسندید  ولی نصف پولش جور بود و بقیه اش ده روز بعد جور بود.

گفتم نه.  بعد باباش زنگ زد و دوباره با خودش صحبت کردم. 

نمی دونم چرا به دلم نشسته بود طرز حرف زدنش و بدون اینکه ببینمش ازش خوشم آمده بود.

ولی نشستم و فکر کردم و گفتم اگه با این قرارداد بنویسم و پول رو ده روز بعد بگیرم و به مستاجرهای قبلی  بدم در حالیکه مشتری دست به نقد موجوده، در حق مستاجرهای قبلی اجحاف شده.لذا گفتم نه.


بعد یه خانمی آمد برای برادرش بگیره. که خیلی به دلم نبود. یه آقایی از شهرستان گفت می خوام.

منم کلا ترجیحا این بود که به خانمها بدم، چون سه واحد دیگه خانم هستند، لذا دو دل بودم و مونده بودم چه کنم که یهو یه خانمی به نام خانم غ با خواهرش آمد و گفت من می خوام و یه بیعانه کوچولو هم داد. این خانم غ هم خانم با سر و زبون و آرایش کرده و قشنگی بود. و شاید ازش یه دوست دختر هم در می آمد. 


بعد دوباره خانم ح زنگ زد و گفتم بیعانه گرفتم. ولی گفت من پولم رو جور کردم و نهایتا دوروزه می دم و و تو رو خدا کنسل کن و من تو تهران تنهام و جز شما کسی رو ندارم و یه کاریش بکن و من محبتت رو فراموش نمی کنم و احساسی تصمیم بگیر و ازین حرفها.


منم زنگ زدم به خانم غ گفتم ممکنه کنسل کنیم؟ گفت نه. لذا بهش گفتم ممکن نیست. دوباره ده تا اس ام اس تو رو خدا و غیره داد. 

بعدم یهو اون خا نم غ پیام داد که باشه. شاید حکمت نیست که من بگیرم و قبول کرد. و بعد شماره کارت داد و بیعانه رو برگردوندم و به این خانم ح گفتم باشه.


حالا اینها رو نوشتم که ببینم بعدا داستان ما با خانم ح چی میشه.

چون الان که نگاه می کنم می بینم خانم غ خیلی بهتر از ح بود و قاعدتا نباید عوضش می کردم ولی این خانم ح چون خیلی التماس کرد، دلم بحال ش سوخت و قضیه دلی شد.

تجربه می گه پشیمانی خواهد داشت و ادمها خرشون از پل که بگذره عوض می شن.

حالا ببینیم چی میشه.


نظرات 7 + ارسال نظر
ملیحه سه‌شنبه 8 فروردین 1402 ساعت 00:25

آخه همسر من همه چی رو مو به مو تعریف می‌کنه ،فکر کردم شما هم ازاون نوع هستید. یعنی در جریان مستاجر دادن واینا نبوده؟

کلیات رو می دونه. جزئیات رو نه.
من خیلی جزئیات رو نمی گم

ملیحه سه‌شنبه 8 فروردین 1402 ساعت 00:06

دارم تصور میکنم اینارو برای خانمت چجوری تعریف کردی؟لابد ده تا دروغ هم لابه لاش گفتی

اصلا تعریف نکردم.

رضوان دوشنبه 7 فروردین 1402 ساعت 22:07 http://nachagh.blogsky.com

قرار داد با خانم ح که به زور پولش جور شد ،سخت بوده و احتمال داره بعد ها هم باز دچار گرفتاری سوید،ولیکن چاره ای حز اعتماد کردن نیست.حدی باش در برخورد با خانم های تنها،زندگی خانوادگیت را تهدید نکند.مهربانی آقایون با خانم های دور و بر، دردسر ساز میشه،کمی خویشتن دار باشید.(صبر بر لطف و محبت).

امروز دیدمش. حالا این مورد که کبریت بی خطر است و ازش آبی گرم نمیشه.
احتمالا بعدها فقط می گه اولین صاحب خونه ام، آدم خوبی بود.
ولی کلا خودم حواسم هست و بخاطر همین طرف کسی نمی رم

امیر دوشنبه 7 فروردین 1402 ساعت 15:40 http://dashtemoshavvash.blogsky.com

سلام مجدد
آره همه مردها مهربون هستن
تراوس هم خیلی مهربونه و دوست داره به خانمها کمک کنه
خدا خیرتون بده

ممنونم. من وبلاگ اونو نمی خونم.

به نظرت کار اشتباهی کردم؟

خانوم ف دوشنبه 7 فروردین 1402 ساعت 11:50 http://Khanomef.blogsky.com

ایشالا که خیره
ببینم با این چرب زبونی میتونه واحدو از چنگت در بیاره یا نه

نه. قطعا نمی تونه.‌نگران نباش

ماهش دوشنبه 7 فروردین 1402 ساعت 11:14 http://badeyedel.blogsky.com

دردسرهای یک مرد مایه دار

نه بابا. مایه دار کجا بود

امیر دوشنبه 7 فروردین 1402 ساعت 11:08 http://dashtemoshavvash.blogsky.com

سلام دادا
واقعا حس انسان دوستیت منو به وجد آورد
اشک توی چشمام حلقه بسته که انقدر برای خانم ها جانفشانی میکنی

ما مردها هممون مهربان با خواهران هستیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد