احتمالا یکی از خاطراتی که بچه های من از زندگی مشترک پدر و مادرشان به خاطر خواهند سپرد، مادری است که همه اش دعوا می کند و پدری است که یه گوشش در است و یه گوشش دروازه.
احتمالا به این زودی ها نخواهند فهمید ،داستان چیه.
احتمالا الان پیش خودشون می گن ما اگه زن بگیریم تا حرف مفت زد ، می اندازیمش بیرون و یا نمی دونم چه
نمی دونم چه تصوری از زندگی مشترک خواهند داشت.
شاید اوایل بگویندخوب حتما شبها س ک س خوبی داشته اند که بابا می بخشیده
ولی یه روزی در این مورد باهاشون صحبت می کنم و می گم من انتخاب می کردم که ناراحت نشم.
من انتخاب می کردم که از مامانتون ناراحت نشم. انتخاب می کردم برام مهم نباشه
و انتخاب می کردم فراموش کنم
به نظرم اشتباه شما همینجاست که فکر میکنید زندگی همه حدودا همینه و اکثریت اینجوری زندگی میکنن
باور کنید اکثریت اینجوری زندگی نمیکنن
مگه شما در جریان جزییات زندگی چند درصد از ادمای جامعه هستید؟
اگرم یه درصدی از جامعه اینجوری ادامه میدن اشتباه میکنن
بله همه ی زندگی ها پر از چالشه
اما این چالش ها رو باید پشت سر گذاشت
باید حلشون کرد
اگر حل نشدنیه باید تصمیم های جدی دیگه گرفت
رابطه شما و همسرتون بیماره و شما فکر میکنید دارید بزرگواری و فداکاری میکنید و ادامه میدید مطمئنا همسرتونم اینجوری فکر میکنه
اتفاقا شما دارید در حق خودتون و بچه هاتون خیانت میکنید
مطمئن باشید مشکلات و سردی رابطه شما و همسرتون نمود بیرونی داره و تاثیرات وحشتناکی رو بچه هاتون میذاره
حداقلش اینه که به این فکر کنید دخترتون تو ناخوداگاهش رفتارهای مادرش رو انالیز میکنه و متد اونو در پیش بگیره
یه دختر بخواد یا نخواد مادرش رو به عنوان نمونه یک زن تو رابطه و زندگی مشترک میبینه و فکر میکنه خب زن بودن اینجوریه
دیگه همینه همینقدره بعد به عنوان یه مرد فکر میکنید همسرشم در اینده مثل شما رفتار خواهد کرد؟قطعا نه
میخواید با منفعل بودن در برابر رفتارهای خانمتون که اونم به قول شما نتیجه رفتارای اشتباه قبلی شماست اوضاع رو اروم نگه دارید
وجدانتون رو اسوده کنید
ولی در واقع دارید در حق خودتون و بچه هاتون و حتی خوده همسرتون ظلم میکنید
اگر اشتباهی داشتید تو گذشته که سرانجامش رسیده به امروز برید دنبال جبرانش
قاطع باشید و این زخم ها رو درمان کنید با پوشوندن این زخم ها و سرپوش گذاشتن روش فقط برای اینکه معلوم نشه هستن باعث میشید عفونتش هر روز بیشتر بشه و همه ی زندگیتونو در بر بگیرن
جفتتون دارید خودتون رو از یه رابطه سالم و شادمحروم میکنید
شما تو رابطه های موازی دنبال کمبود های این رابطه میگردید و همسرتون داره اینجا و اونجا با درست کردن چالش های جدید واسه خودش خودشو گول میزنه
به نظرتون اخرش چی؟نتیجه ش چی میشه؟مگه شما چند سالتونه؟
فکر میکنید اینکه در اینده به بچه ها بگید من انتخاااب میکردم که ببخشم ازتون یه قهرمان میسازه براشون؟حتما همسرتونم براشون از فداکاری هاش میگه
اما باور کنید هییییچ فایده ای نداره دیگه
شما و مادرشون این مدلی زندگی کردن رو یادشون دادین
ادامه دادن یک اشتباه رو به هرر قیمتی
ضعیف بودن
مهارت حل مسئله نداشتن رو
کاش برید دنبال راه حل و کمک بگیرید حداقل به خاطر بچه هاتون
ببخشید این مدلی گفتم واقعا قصد دخالت نداشتم خیلی وقته شما رو میخونم و به نظرم شما ادم خوبی هستید و برای ادم بهتری بودن تلاش میکنید دوتا بچه ی گل دارید و قطعا لیاقت بهترین ها رو دارید خواستم اینارو بهتون بگم به عنوان یه دوست
می دونم حرفات درسته. همشون هم درسته
ولی واقعا اینکار جرات می خواد
و من ندارم
تصمیم خیلی بزرگی است
از خود راضی!
این همه بی توجهی منت گذاشتن داره؟! می خوای با افتخار برای بچه هاتم بگی و واقعا فکر کردی گناهکار نیستی؟
بی توجه نیستم
تازه بیدار شده بنده ی خدا
منظور ت از بیدار چیه؟
عیال مربوطه از سفر مجردی برگشتن؟
برنز کرده براتون ؟
بله برگشتن. و همه اش در حال غر زدن و داد و بیداد هستند.
خیرش نرسیده
نه شما تیکه آهن نیستید،اتفاقا مردا مثل یه پسر بچه ی ۷ساله هستن که اگر بلد باشی باهاش چجوری رفتار کنی بهترینن،منم با شراکت موافقم همیشه هم به همسرم میگم بریم و هرچه که داریم رو کم یا زیاد بنام هردومون باشه هرگز دوست ندارم همسرم توی دلش بگه همه وی مال ژنه مصاحب اختیارمونم اونه،درضمن اگر یه روزی چیزی بنام همسرتون کردید هرگز نزارید خانوادتون از کوچیک تا بزرگ خیرخواه یا غیر اون کسی متوجه بشه مطمئن باشید در مقابل خانمتون گارد میگیرن، تا امروز خانواده ی خودم و همسرم هیچکدوم در جریان کارای ما نبودن که اگر بودن مارو به دادگاه میبردن ومحاکمه میکردم وزندگیم مشترکی وجود نداشت،در آخر ببخشید خیلی پرحرفی کردم.
نه خواهش می کنم
من در مورد همه ی زنها نمیتونم نظر بدم اما درمورد خودم میدونم وقتی اجبار توی کاری باشه آدمو دلزده میکنه،وقتی محبت خانه داری ،بچه داری ،روابط خاص و همه وهمه خوبه وشما مردا رو راضی میکنه چه نیازی به چند همسری هست؟!خداروشکر همسر من جز بار گناهی که داره که منو اجبار به اون کار کرد هیچ وقت نه تقاضای چند همسری داشته و نه اینکه از بخشش مالش به من پشیمونه،فقط من ته دلم همیشه چرکینه و هیچوقت به روش نمیارم،درکنارش هم باهاش انقدر صمیمی رفتار میکنم و باهاش دوستم که گاهی وقتا مثل دوست پسر دوست دخترا هستیم ،زنها مثل گل هستن هرچقدرباهاشون با لطافت رفتار کنید همینقدر هم شادابن وانرژیشون به خودتون برمیگرده.
بله. حرف شما درسته. زنها مثل گل می مونند. ولی مردها چوب خشک هستند. یا یه تکه اهن
در خوب بودن شما شکی نیست. ولی من کلا معتقدم باید یه سبک زندگی رو انتخاب کرد. یا مهریه یا شراکت. دوتاش موجب میشه کفه به نفع زن خیلی سنگین بشه
البته منم شعار می دم و در مورد دخترم نمی دونم باید چکار کرد
چقدر خوبه که به خوبیهای خانمتون پی بردید،اینکه همه ی زندگی ها همینه درسته،وقتی فرزند اولم بدنیا اومد بنا به دخالت خانواده ی همسرم وطرفداری همسرم از حرف وحدیثای خرافاتی خانواده ش دچار تنش های شدیدی شدیم که تا مرز جدایی پیش رفتیم خیلی اذیت شدم ودرکنارش بچه ی شیر خوارم،تا دوسال تنش داشتیم همسرم شرط گذاشت اگر میخوای زندگی خوبی داشته باشیم باید مهریه ت رو ببخشی، تا من بشم همونی که تو میخوای منم خسته تر از اونی بودم که بخوام مقاومت کنم،گرچه آدمی نبودم که زور قبول کنم،بدون اینکه خانوادمو در جریان بزارم رفتم ومهرم رو بدون اینکه ذره ای رضایت قلبی داشته باشم بخشیدم فقط از روی اجباری که همسرم گذاشته بود وفقط بخاطر اینکه فرزندم خانواده داشته باشه،بعدش همسرم به خواست خودش هرچی داشت بنامم کرد تا جبران کرده باشه ولی هرگز از همسرم نگذشتم بخاطر جبری که حاکم کرد،بخاطر کم لطفی هاش اما همیشه توی دلم پنهونشون کردم... همیشه میگه تو شانس زندگیمی هیچوقت از هیچی براش کم نزاشتم مالی جانی محبت، همه جوره ،در توانم بوده باهاش پا بودم، اما هرگز حفره ای که توی قلبم ایجاد کرد پر نشد،اگر سرپا موندم ومحبت کردم وزندگیم رو ساختم،فقط بخاطر بچه هام بوده،کاش شما هم کمی کوتاه بیاید هردو بخاطر بچه هاتون،،،همسر من مرد معتقدیه، میدونه با من چیکار کرده ،همیشه ازم عذر خواهی میکنه ومن به ظاهر بخشیدمش اما فقط بخاطر اینکه حال خودم و بچه هام وزندگیم خوب باشه،فقط از خدا میخوام اون دنیا عدالت رو اجرا کنه.شمام اگر بدی کردی در حق خانمت کاری کن دلشو بدست بیاری.
اوه.چه جالب.مشابه همین اتفاق بین من و خانمم هم افتاد. اونم مهریه اش رو بخشید و بعد پشیمون شد و همه اش می گه بابت مهریه ازت ناراضی ام.
با اینکه منم یه چیزهایی به نامش کردم.
شما زنها خیلی متوقع شده اید.
هم متوقع مهریه هستید.
هم متوقع مال و اموال مرد
هم متوقع تک همسری مرد
هم متوقع تقسیم شدن زندگی بصورت مساوی
هم متوقع همه چی هستید
در حالیکه در هیچ زندگی و فرهنگ و سنت مبتنی بر عقل اینهمه زنها متوقع نیستند
یا باید مثل غرب برابری بخواهید و مهریه نخواهید
یا مانند اسلام مهریه بخواهید و برابری نخواهید.
بنظر منم مشاور خیلی کمک میکنه شاید به همسرتون بفهمونه که فاصله گرفتنش از شما چقدر برای خودش وحتی بچه هاش مخرب واسیب زننده ست،خانمتون خیلی پشتش گرمه که توی این شرایط جامعه شمارو حفظ نمیکنه وولتون کرده به امان خدا ،البته قضاوت کردن خانمتون نشنیده واقعا گناهه،من بنا به حرفهای شما نظر دادم
خانم من خانم خوب و زحمت کشی است.
سختی هم زیاد دیده. از منهم بی توجهی و حرف تلخ شنیده.
قطعا اونم کلی حق به جانب است و حرفهای شنیدنی داره.
حتی جدیدا می بینم که گاهی پشیمون میشه و می فهمه اشتباه کرده ولی غرورش نمی گذارد عذرخواهی کند.
ولی به نظرم حدودا زندکی همین است. و بقیه زندگی ها هم همینه.
واقعا نظر دادن و دخالت توی زندگی بقیه رو نمیپسندم اما چون راجع بهش نوشتید باید بگم بنظر من اینطوری زندگی رو ادامه دادن نه تنها به نفع فرزندانتون نیست بلکه به زندگی مشترک آینده شون هم آسیب میرسونه. کاش با کمک یک مشاور یا موضوع رو حل کنید یا بهش پایان بدید. کنار هم ندیدن پدر و مادر بهتر از دیدن رابطه مخربشونه.
شاید بصورت تئوری حرفت درست باشه.
وبی به لحاظ عملی نمیشه کاری کرد
چقدر توانا
چقدر کووول
عجیبه
ممنون