یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یومیه

امشب با دخترم رفتیم بیرون برای خرید و تو راه حرف زدیم

می گفت کلی بهت افتخار می کنم و برام الگویی‌ . آدم جالبی هستی و نکات مثبت م رو می گفت.


حس خوبی بود.

صبح حدود ۱۲ یه دعوا با خانمم کردم. دخترم گفت خیلی وقت بود بیدار بود و باهم تو خونه بودید و دعوا نکرده بودید . نگران شدم که خداروشکر برطرف شد

غروب هم یه دعوا و دلخوری دیگه پیش آمد

ما کنار هم باشیم و دعوا نکنیم عجیبه

نظرات 3 + ارسال نظر
سمیه شنبه 24 تیر 1402 ساعت 11:56

اگر ارتباطاتت رو بفهمه هم باز بهت افتخار می کنه؟

بعیده

ملیحه شنبه 24 تیر 1402 ساعت 11:27

به هر حال که باید این پروسه ی دعوا چاشنی تموم بشه ، یه روزی که بچه ها نیستن بشین درست و درمون باهاش حرف بزن ببین حرف حسابش چیه اگر تونستی شرایطش رو محیا کن بزار همه چیز تموم بشه،بزار بقیه ی عمرت آرامش داشته باشی

ممنونم. دیگه عادت کردم. ولی به حرفت فکر می کنم

ملیحه شنبه 24 تیر 1402 ساعت 01:13

چرا آخه ؟آشتی کنید روابط رو حسنه کنید تموم بشه.دخترتون مادرش رو مقصر میدونه؟

قهر نیستیم. همه هش در حالت آشتی دعوا می کنیم.
گاهی مامانم گاهی هم من. نپرسیدم.
ترجیح می دم وارد داوری نشن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد