امشب با دخترم رفتیم بیرون برای خرید و تو راه حرف زدیم
می گفت کلی بهت افتخار می کنم و برام الگویی . آدم جالبی هستی و نکات مثبت م رو می گفت.
حس خوبی بود.
صبح حدود ۱۲ یه دعوا با خانمم کردم. دخترم گفت خیلی وقت بود بیدار بود و باهم تو خونه بودید و دعوا نکرده بودید . نگران شدم که خداروشکر برطرف شد
غروب هم یه دعوا و دلخوری دیگه پیش آمد
ما کنار هم باشیم و دعوا نکنیم عجیبه
اگر ارتباطاتت رو بفهمه هم باز بهت افتخار می کنه؟
بعیده
به هر حال که باید این پروسه ی دعوا چاشنی تموم بشه ، یه روزی که بچه ها نیستن بشین درست و درمون باهاش حرف بزن ببین حرف حسابش چیه اگر تونستی شرایطش رو محیا کن بزار همه چیز تموم بشه،بزار بقیه ی عمرت آرامش داشته باشی
ممنونم. دیگه عادت کردم. ولی به حرفت فکر می کنم
چرا آخه ؟آشتی کنید روابط رو حسنه کنید تموم بشه.دخترتون مادرش رو مقصر میدونه؟
قهر نیستیم. همه هش در حالت آشتی دعوا می کنیم.
گاهی مامانم گاهی هم من. نپرسیدم.
ترجیح می دم وارد داوری نشن