یه چیز جالبی شنیدم، یارو میگفت ما باید یاد بگیریم که با ندونستن کنار بیایم. بعضی از ما وقتی مار نیشمون میزنه، به جای اینکه بریم بیمارستان و زخممون رو درمان کنیم، دنبال مار میدویم، سعی میکنیم ازش بپرسیم چرا ما رو نیش زده، بفهمیمش و بهش ثابت کنیم ما رو نباید نیش میزد!
یکی از چیزهایی که به تجربه دیدم اینه که زنهایی که می رن خونه مردم کار می کنند، عموما مردهایی دارند که طلبکار هستند و علاوه بر اینکه قدر زنهاشون رو نمی دونند. ، کلا هم بِکَن هستند. یعنی دوست دارند از هرکسی هرچی می تونند بگیرند و اصطلاحا بکنند.
حالا از اول اینطوری بودند و یا بعداداینطوری شدن رو نمی دونند
چرا قالب بلاگ اسکی رو نمیشه عوض کرد؟این خیلی بده
من یک کاسب موفق نیستم. خانمم می گه با اینکه کلا آدم خوش اخلاقی هستی ولی مشتری ها از اخلاقت ناراضی هستند و به این نتیجه رسیدیم که من با مشتری ها جدی هستم و صادق
چیزی که مشتری ها دوست ندارند.
به نظر من شما برای اینکه در یک کسب و کار موفق بشوید حداقل باید یکی از چهار گزینه زیر را داشته باشید:
۱ تخصص
۲ سرمایه فراوان
۳ پشت و پناه درست و حسابی یا حامی
۴ عشق و علاقه و توان ادامه دادن
شما اگه تخصص داشته باشی با حداقل سرمایه و شرایط شروع می کنی و کم کم سرمایه جذب می کنی و موفق میشی
شما اگه سرمایه زیاد داشته باشی بالاخره با آزمون و خطا و هزینه دادن و مشاوره و غیره موفق میشی
شما اگه حامی داشته باشی کمکت می کنه و ضعفهاتو می پوشونه
مثلا بهت می گه از کجا بخر
چند بخر
چند بفروش
الان فصل چیه و چی بخر و به کی چطوری بفروش
اگه هم یه جنس بد بخری و سوتی بدی، می بره مغازه خودش و می فروشه
جنس امانی بهت می ده و ...
اگه هم عشق کار رو داشته باشی و توان ادامه داشته باشی مثلا خرجت رو پدر و مادر یا همسر بده و یا کار دوم باشه و ادامه بدی، بالاخره موفق میشی
به نظر من هر کاری رو می خواهید شروع کنید ،اول یه سر برید توی اون شغل شاگردی کنید
سه ماه شاگردی خیلی به نفعتون است.
ضمنا در مورد قوانین اقتصادی و شرعی اون کار و قوانین حساب و کتاب و غیره هم‌اطلاعات بدست بیاورید
ریسکهای بازار رو ببینید
جامعه هدف رو مشخص کنید و حواستون به رقبا باشه
و سعی کنید کارتون طوری باشه که بعد از یه مدت بدون اینکه کار کنید پول بیاد به حسابتون
مثلا آموزش مجازی تولید کنید
بقیه براتون کار کنند و یا چیزهای مشابه
بازم می گم من بیزنس من نیستم و توصیه هام عمومی است .
وقوع بعضی رخدادها پشت سر هم یا همزمان بعلت رابطه علت و معلولی بین آنها است
وقوع بعضی رخدادها پشت سرهم نیز فقط یک همزمانی است
گاهی هم یک علت مخفی دیگر وجود دارد.
مثلا می دانیم که بسکتبال قد را بلند نمی کند، ولی بسکتبالیست ها قد بلند هستند
بگذریم
یه آشنایی داریم که دوبار برای مهاجرت اقدام کرد. دفعه اول که اکی شد و ویزا گرفت،متوجه شد که سرطان سینه دارد.
نرفت و موند ایران و عمل کرد و خوب شد
دفعه دوم که ویزاش امد، پسرش رو فرستاد و می خواست خودش بره که یکی دوروز قبل پرواز سرطانش اود کرد و دیروز هم فوت کرد
پسرش هم هنوز خارج مونده و نمی دونیم چی میشه.
و من نمی دونم خارج رفتن به این نمی ساخت یا این فقط یک همزمانی ساده بود