اولی : من فقط به اخلاق انسانی و به انسانیت اعتقاد دارم.
دومی: یعنی چی؟
اولی : یعنی با توجه به عقلم و اصول انسانی می فهمم چه کاری خوبه و چه کاری بد. مثلا اعدام کار بدی است و ما تحت هیچ شرایطی حق نداریم در مورد مرگ کسی تصمیم بگیریم.
دومی خوب فرض کن تو یک سرباز اوکراینی هستی و روس‌ها بهت حمله کردند، آیا می کشیشون؟
اولی : بله
دومی : پس تو در مورد کشتنشون تصمیم گرفتی.
دروغ گفتن بده؟
اولی: بله.
دومی حالا اگه یکی بهت مرتب دروغ گفت آیا حق داری بهش دروغ بگی؟آیا اگه یکی مرتب نامردی کرد و رکب زد حق داری نامردی کنی و رکب بزنی؟
اولی : بله
سومی : نخیر
دومی : فرض کن چندتا بچه تو خونه داری که گرسنه هستند.
می ری نونوایی فقط یه نون هست. می گیری و می اری و بعدش چند گرسنه رو کنار خیابان می بینی که اگه نونت رو بهشون ندی یکیشون بمیره و اگه بدی شاید بچه هات بمیرند
اولی : من بچه هام برام از همه چی مهم تر هستند.
سومی : ما مسوول گرسنه ها نیستیم. ما مسوول بچه های خودمون هستیم.
چهارمی: چون مرگ‌اونها قطعی است ولی مرگ بچه های خودم قطعی نیست. بهشون می دم.
دومی :آیا واقعا اخلاق مبتنی بر انسانیت مشخص است؟
یا از نظر هرکسی یه چیزی است؟
ضمنا کار گرگ و یا گرگیت چیه؟ خوردن و دریدن و شکار.
ایا اگه کسی بهت بگه این گرگیت نیست. این گرگهای بد هستند که اینجوری هستند تو قبول می کنی؟
اولی : من به رفتارشون در طول تاریخ نگاه می کنم و اونجوری می فهمم گرگیت یعنی چی؟
دومی : سگیت یعنی چی؟
ما الان سگهای مهربون خونگی داریم
سگهای وحشی و ولگرد داریم
سگهای نگهبان هم داریم
اولی خوب باید به رفتار غالب در طول سالها نگاه کنیم. نه به رفتار صد سال اخیر که شهری شدن.
خوب انسانها هم تا قبل چند صد سال اخیر همه اش در حال بدست آوردن غذا و سرزمین از طریق زور بوده اند
قانون اول زور و قبیله بوده
رفتار انسانی اون موقع یا رفتار انسانی الان؟
یا رفتار انسانی ایندگان؟
اگر فردا جنگ‌جهانی بشه و تمدن از بین بره؟و تلاش برای بقا پیش بیاد آیا دوباره رفتار انسانی یعنی مهربان بودن؟ یا رفتار انسانی کشتن بقیه برای حفظ خودمون است؟
سلام، خیلی وقته به روز نکردین وبلاگو، خواستم احوالی ازتون بپرسم
سلام. کار خوبی کردید. تو کانال می نویسم
یه پادکستی گوش میدادم در مورد ذات انسان از منابع فلسفی و تاریخی معتبر.
اونجا میگفت آدم ها در بدو خلقت و زندگی وحشی بودن و برای سیر کردن شکم شکار میکردن. ولی اصطلاح جالبی برای انسان عصر حجر به کار میبرد، "وحشی نجیب". یعنی کاری به کار هم نداشتن. جنگی نبود، مالکیتی نبود، برای قدرت هم رو نمیکشتن، حیوانات و جنگل ها رو نابود نمیکردن، در هیچ غار نگاره ای اثری از طرح جنگ نیست، نقاشی های اولیه از جشن ها و شکارهاست.
از انقلاب کشاورزی به بعد و شروع یکجا نشینی انسان در سرزمین شیر و عسل (بین نیل و دجله)، مالکیت بر زمین و دگر هراسی شروع شد. بر سر مزارع و زمین نزاع شد، بر سر قدرت اقوام به جان هم افتادن، و همیشه رهبرانی تشنه ی قدرت وجود داشتند که به انسان ها القا میکردند که شما نمیتونید بدون رهبری من از پس نظام اجتماعی بر بیایید و من در ازای سلب آزادی شما و مالیاتی که میگیرم براتون امنیت میارم. در حالی که هزاران تجربه نشون داده بدون وجود قدرت ِرهبر انسان ها بلد هستن همدلانه در کنار هم زندگی کنند ،ببخشند، فداکاری کنند و در نهایت آباد کنند. القای غیرانسانی شدن جوامع، دستاویز قدرت قدرتهاست برای حکومت. انسان به ذات اخلاق مدار بود به خواست قدرت ها و سیاست هاست که تا بی رحمی و خونخواری هبوط کردیم.
ممنون بابت نظر قشنگت
میدونین ارسطو یک جمله شاهکار داره میگه اخلاق اختراع طبقه متوسطه برا ی توجیه ناکامی خودش چون پولدارها همه چیز رو حتی قانون رو با پول میخرن و فقیر ها هم چیزی برای ازدست دادن ندارن بنابراین اخلاقیات براشون بی معنیه
قشنگ بود
رفتار انسانی با تکامل بشر هم تکامل پیدا کرده
ولی به صورت کلی قانون جهان بر پایه ی حفظ بقا هست
ممنون. قشنگ بود