امروز رفتم یه ساحل جدید تو بوشهر
راستش می خواستم برم دلوار و یه جایی به پارک ریشهی
ولی چون دیر از خواب بیدار شدم، دیگه دیر بود و نرفتم
ساحل جدید قشنگ تر بود و شلوغ تر هم بود. ملت تو آب هم رفته بودند
کافه و اینها هم داشت
یه اسپرسو هم گرفتم . طعمش خوب بود. فروشنده خانم بود. فکر کنم خانوادگی بود.
ساحل پر بود از جوونها و دخترها و پسرهایی که قدم می زدند.
مامورین پلیس هم گاهی سر و کله شون پیدا می شد
راستی بخاطر تبلیغاتی و فیلمهای تلویزیون ، فکر می کردم اینجا پر از سیاه پوست و افراد سبزه باشه
ولی نبود. همه سفید و یا جوگندمی . بی دردسر و بی حاشیه و دوست داشتنی
من معمولا برای خودم سخت خرج می کنم. مگر موارد خاص
معمولا سعی می کنم برای خانواده و بخصوص بچه هایم پس انداز کنم یا خرج کنم
تو این سفر ولی می خوام کمی برای خودم خرج کنم
راستی سس های جنوبی رو تا تست نکردید رو غذا نریزید.
یهو یه پیتزا توی رو به چوخ می دن
ناهار کباب کوبیده زدم و عالی بود
شاید باورتون نشه. ولی وقت نمی کنم فیلم ببینم.
فیلم دانلود می کنم. ولی وقت نمیشه ببینم
ساحل بوشهر خیلی قشنگه
الان که من دارم قدم می زنم، خیلی خلوته
ولی کلا طول زیادی داره
خوشگله
درست شده و لامپ داره
رایگان هم هست
کلی قایق ماهیگیری هم داره
شاید باید بعدازظهر می آمدم
یه بلال هم خوردم که مالی نبود
جاتون خالی
کانال تلگرام جای بدرد نخوری شده
البته فالورر درستی نداره. ولی اونها هم که هستند معلوم نیست برای چی هستند.
ولی اینجا انگار هنوز بهتره
آدمهاشم بهترن
البته اینجوری باید بگم : آدم درست، درسته. چه اینجا و چه اونجا
نو جوونی من تو چه شهر ساحلی تو شمال بود. تا ۱۸ سالگی که برای دانشگاه آمدم تهران
اونجا بندر و شیلات داشت و من دوست داشتم برم و ببینم ولی هیچوقت جرات نکردم برم. و گفتم حتما منو راه نمی دن
هیچ وقت جرات نکردم برم بپرسم که آقا راه می دید یا نه
ولی الان تو سن چهل سالگی تو بوشهر داشتم از جلو بندر رد می شدم که برم برسم به ساحل. یهو مثل عاقلها گفتم برو بپرس. شاید راه دادن.
رفتم پرسیدم و راه دادن و یه دل سیر گشتم و کشتی دیدم
دوسه روز پیش با یه خانمی که مطلقه بود قرار داشتم
صبحش بهم زنگ که فلان مشکل رو تو اینستا دارم
می تونی کمکم کنی
تلفنی بهش گفتم. نشد بعدازظهر و بعد ساعت کار رفتیم یه کافی شاپ سمت ستارخان و مشکلش رو حل کردم و اونهم برام صحبت می کرد
نمی دونم به در می گفت دیوار بشنونه یا نه
ولی کلا اینا رو می گفت :
فلانی که آدم پولداری است می گفت بیا صیغه ام شو و کارت رو هم ادامه بده. گفتم اگه زن تو بشم دیگه چه دلیلی داره بخوام کار کنم؟
شوهر سابقم گفت بیا دوباره باهم باشیم. گفتم اگه بخوام خرج م رو خودم بدم، چه دلیلی داره بزارم تو از من استفاده کنی
کلا از همه مردها بدم می اد
وقتی یکی می خواد باهام باشه و استفاده کنه باید خرجم رو بده و .....
خلاصه که منبه روش چیزی نیاوردم و بحث نکردم
ولی کلا چیزی که حس می کنم تو فرهنگ ما جا افتاده اینه که سکس یه خدمت و سرویس است که زن به مرد می ده. یه لطف است و مرد باید قدر بدونه و هزینه اش رو بده و جبران کنه.
اصلا یه رابطه دوطرفه نیست
اگر هم معتقدند که یه رابطه دو طرفه است بازم معتقدند. که یه لطف است در حق مرد
ادبیاتش هم همینه. زن به مرد می دهد.
بهت دادم
بهت نمی دم
و ازین چیزها
و لذا وقتی بهش می دی،توقع داری اونم یه پولی بهت بده
بعد می گن چرا ارزش ما زنها اینقدر پایینه
و هزار تا چیز دیگه
قطعا رابطه جنسی سالم و درست از جنس دادن و کردن نباید باشه
بلکه معاشقه باید باشه
یعنی معاشقه کردن که جفتشون بکنند
و یا الفاظ دو طرفه مشابه