احتمالا یکی از خاطراتی که بچه های من از زندگی مشترک پدر و مادرشان به خاطر خواهند سپرد، مادری است که همه اش دعوا می کند و پدری است که یه گوشش در است و یه گوشش دروازه.
احتمالا به این زودی ها نخواهند فهمید ،داستان چیه.
احتمالا الان پیش خودشون می گن ما اگه زن بگیریم تا حرف مفت زد ، می اندازیمش بیرون و یا نمی دونم چه
نمی دونم چه تصوری از زندگی مشترک خواهند داشت.
شاید اوایل بگویندخوب حتما شبها س ک س خوبی داشته اند که بابا می بخشیده
ولی یه روزی در این مورد باهاشون صحبت می کنم و می گم من انتخاب می کردم که ناراحت نشم.
من انتخاب می کردم که از مامانتون ناراحت نشم. انتخاب می کردم برام مهم نباشه
و انتخاب می کردم فراموش کنم
معلومه که دینداری و بی دینی من در دینداری و بی دینی همسرم تاثیر داره
ولی چقدر؟
و اما چرا این به فکرم افتاده؟
اولا خانم من الان از نطر دینی و یا حداقل وضعیت حجاب و پوشش با اون چیزی که روز اول بود و من انتخابش کرده بودم،متفاوت است. و مورد پسندم نیست. آیا من مقصرم؟
دو : عکس خانمهایی رو که زمان دانشجویی دیده بودم و بعضا می پسندیدم رو می بینم.
بعضی ها خیلی بی حجاب و بعضی با حجاب
گاهی فکر می کنم اگر با اونها ازدواج کرده بودم ، الان شرایط چطور بود؟
همینقدر بی حجاب بودند؟ خوب شد ازدواج شد ازدواج نکردم؟
یا مثلا فلان خانم که الان دکتره، اگه با منم ازدواج می گرد الان دکتر بود؟
و هزار تا فکر دیگه.
خوب درسته فکرهای مسخره ای است، ولی ذهن آزاد است و حق دارد به همه چی فکر کند.
گاهی مشکل خیلی کوچک و ساده است. قدردانی.
وقتی از ادم به اندازه کافی قدردانی نمی شود، آدم دلخور می شود
وقتی با پرخاش با آدم صحبت و برخورد می شود، آدم بیشتر دلخور می شه.
بعد وقتی از ادم توقع هم دارند، باز آدم بیشتر ناراحت می شه.
همین
به نظرم ما شناختی از زنهای قدبم نداریم. چون آنها رسانه نداشتند
تمام منبرها دست مردها بود و مردها می گفتند که خانم ها تنوع رو دوست ندارند.
مردهای پای منبر هم که دوست داشتند این جمله را باور کنند،باور می کردند.
زنهای پای منبر هم احتمالا می گفتند پس حتما فقط من تنوع طلبم.
وقتی وبلاگ و روزنامه و شبکه اجتماعی و غیره نبوده، هیچ زنی نمی تونسته یواشکی بنویسه و آشکار هم که جرات نمی کردند و خودسانسوری می شد.
لذا من واقعا نمی دونم زنهای قدیم چه شکلی بودند.و لذا قابل مقایسه نیستند.
ولی زنهای جدید که ظاهرا اکثر تنوع طلب هستند. دقیقا مثل مردها
به نظر خودم، من تنوع طلب نیستم. لذا به فکر تعویض موتور و هزار تا چیز دیگه ام نیستم
چیزی دلم رو نمی زنه. فقط ناکارآمدی دلم رو می زنه.
والا بسیار وفادار و با معرفت هستم.
از طرفی روزمرگی و انجام کارهای تکراری ، دلمو می زنه و دوست دارم هر روز نوآوری و خلاقیت و هیجان وجود داشته باشه تو زندگی ام.
لذا نتیجه نگرفتم که آدم تنوع طلبی نیستم. ولی از روزمرگی هم خوشم نمی آد.