یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

خدای مهربان

فرض کنیم از کنار استخری در حال عبور هستی، و می بینی که یک کودک دو ساله د ر حال غرق شدن است. فرض کنیم  خیلی راحت می تونی دستش رو بگیری و از آب خارجش  کنی.  هیچ ضرری هم بهت نمی رسه.

اگه اینکار رو نکنی، بی رحم نیستی؟


فرض کنیم داری رد می شی و می بینی یک نفر دارد درد می کشد  تو می توانی با فوت کردن از دردهایش بکاهی.‌آیا فوت نمی کنی؟

قاعدتا اگه نکنی سنگدلی .


همینطور اگر اجازه بدی یه عده از گرسنگی بمیرند




خدا مهربان نیست. یا حداقل اون جوری که ما فکر می کنیم نیست.‌با معیارهای ما خدا بسیار سنگدل است. بسیار بی ربط و خونسرد و بی توجه.




نظرات 5 + ارسال نظر
ر. جمعه 17 مرداد 1399 ساعت 17:40

قضیه بی تفاوتی به رنجی نیست که بیخبر بر انسان عارض شده. قضیه دقیقا انداختن انسان در رنجه. لقد خلقنا الانسان فی کبد

شاید حق با شما باشه. ممنونم

ناشناس پنج‌شنبه 16 مرداد 1399 ساعت 15:22

لطف داری :)

وظیفه بود

ناشناس پنج‌شنبه 16 مرداد 1399 ساعت 14:46

ما وظیفه مون اینه که تا وقتی تو این دنیا زندگی میکنیم از جون خودمون و بقیه تا جایی که میتونیم مراقبت کنیم و تلاش کنیم زندگی با کیفیت و سالمی داشته باشیم در عین حال که از بعضی سختی ها هم نمیتونیم فرار کنیم ولی وقتی هم زمانش برسه هیچ کس نمیتونه جلوی مرگ رو بگیره(همه چیز دست ما نیست، ولی ما سعیمونو میکنیم)
و حرف منو با این اشتباه نگیر که ما آرزوی مرگ میکنیم منظور من چیز دیگه ای بود

متوجه نگاه قشنگت شدم. افرین. تحسینت می کنم.

ناشناس پنج‌شنبه 16 مرداد 1399 ساعت 12:31

مرگ شخص برای اطرافیانی سخته که مرگ اون آدمو میبینن اما همین اتفاق تلخ هم بخشی از زندگی شون میشه و بخشی از پازل وجود اونا رو تکمیل می‌کنه
ولی اون شخصی که مُرد، مرگ براش چیز بدی نیست چه بسا آغاز قشنگتری باشه :)

نمی دونم. شاید. پس ازین به بعد اگه دیدیم کسی داره می میمیره، مزاحم‌ نمی شیم و اجازه می دیم براش بهتر بشه

ناشناس پنج‌شنبه 16 مرداد 1399 ساعت 01:19

چه مقایسه ی نابه جایی
هرگز نمیتونی انقدر ساده با یه مسئله برخورد کنی و فکر کنی تنها چیزی که باید انجام بشه یه فوت کردنه و بس
بدون غم و رنج و ناراحتی شادی معنایی پیدا نمیکنه
و چه بسا اون موقع که داشتی درد می‌کشیدی یه version قوی تر از خودت در حال ساخته شدن بوده که بتونه با سختی های ناگزیر دیگه ی زندگی راحت تر روبه‌رو بشه
زمان مارو میسازه
ترس شجاع ترمون می‌کنه
درد قوی ترمون می‌کنه

بله اینهم شعارهای قشنگی است. ولی اونها که مردند چی؟ اون کودک دوساله که مرد، چی؟ قوی تر شد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد