سلام و صبح بخیر. دیروز پادکست رادیو مرز رو گوش می دادم. اپیزود آخرش اسمش رابطه پنهانی بود.
کمی به روابط پنهانی پرداخته بود. گفته بود نمی گم خیانت. ولی کلا به این موضوع از سمت آدمهای مختلف پرداخته بود.
مردو زن و بچه. بچه ای که مادرش روابط پنهانی داشت
بچه ای که متوجه روابط پنهانی پدرش شده بود
صحبتهای زنی که متوجه روابط پنهانی همسرش شده بود
مردی که متوجه روابط پنهانی همسرش شده بود
زنی که روابط پنهانی داشت
و ..
فکر کنم فقط صحبتهای مردی که روابط پنهانی داشت را بیان نکرده بود.
ولی در هر صورت قشنگ بود. کلا بیان هر موضوعی از سمتهای آدمهای مختلف درگیر اون هستند،موجب دید بهتری به موضوع میشه.
علاقه مندان توصیه میشه به این اپیزود گوش بدن
تو تلگرام هم کانال داره
یکی از جاهایی که انسانها به وجود خدا شک می کنند، بخصوص دیندارها به وجود خدا شک می کنند، عدم حضور خدا در بعضی از مشکلات است. که گاهی به صبر خدا و یا آزمایش خدا تعبیر می شود.
در خیلی از بلاها و مصیبتها ما توقع داریم خدا دخالت کند . بخصوص در ظلمهایی که افراد بشر در حق هم می کنند. مثلا فردی پول یه عده ای را می خورد و صاف صاف هم راه می رود و بعد می گوییم چرا خدا خدا کاری نمی کند و بعد می گویند که پس خدا کو.
این خدا کو در بلاهای طبیعی و یا نقصانهای مادر زادی زیاد به چشم می اد.
در جنایتهای جنگ ها هم خدا نیست و ... .
من همواره در اعتقادات خودم معتقد بودم که این دنیا برای خدا ارزش چندانی ندارد و از نظر او این دنیا فانی است و ماندگار نیست و اصلا ما رو فرستاده تا عکس العمل ما را در این مواقع ببیند . در قرآن هم به این تعابیر اشاره شده است. ولی امروز تمثیل جالبی به ذهنم رسید که براتون می گم:
ما در خواب اتفاقات ترسناک و بد برامون زیاد می افته. هیچوقت نمی گیم چرا خدا دخالت نکرد. اصلا توقع دخالت نداریم. فقط می گیم خوب شد بیدار شدیم.
ازین دنیا هم که در دنیای بعدی بیدار شویم احتمالا همینو می گیم.
چند وقت پیش پسرم شب که رفته بود هیئت، زنگ زد که من با موتور زدم به یه ماشین و صاحب ماشین نیست.
گفتم شماره بنویس بزار زیر برف پاک کن.
همین کار رو کرد و بعد از چند روز طرف زنگ زد و آمد و ماشینش رو بردیم صافکاری
بعد هزینه ای که من فکر می کردم ۵۰۰ هزار تومن باشه، دو میلیون و نیم توسط صافکاری برآورد شد.
لذا به طرف گفتم بیا بریم بیمه
رفتیم بیمه و خداروشکر بیمه ۳ میلیون بهش خسارت داد.
طرف آدم خوبی بود. اصلا غر نزد و همه جوره همراهی کرد.
شاید بگید خوب من آدم خوبی بودم که شماره نوشتن براش و بهش خسارت دادم.
ولی در اصل اینجوری نیست. من وظیفه ام رو انجام دادم. اون بود که بی گناه بود ولی الکی از کار و زندگیش افتاد و مجبور شد بیاد بیمه. در حالیکه تقصیری نداشت.
ولی تو جامعه ما به جوری شده که طلبکار باید بیفته دنبال بدهکار و سپاسگزار باشه که بدهکار طلبش رو بهش داده
و همین طور زیاندیده باید بیفته دنبال مقصر و متشکر باشه که مقصر داره با روی خوش و مثل آدم خسارت ش رو می ده و بگه چقدر آدم خوبی هستی
در حالیکه در جامعه درست ، مقصر باید بیفته دنبال زیان دیده و زیانش رو به نحوه احسن جبران کنه
سلام. صبحتون بخیر . تو فکرم که خنده داره که هم کانال باشه و هم وبلاگ .
خوبی کانال اینه که تا خوانندگان کامنت بدن می بینی و راحت جواب می دی. اینتر اکتیو است. ولی خواننده ها حدودا مشخص هستند. لذا احتمالا خجالت می کشن نظر بدن. لذا اکثرا مطالب نظری روشدن داده نمی شه.
خوبی وبلاگ اینه که هم می تونی رو نوشته ها رمز بزاری و هم اینکه خواننده هات مخفی ان. فقط یه اسم هستند و هیچ.
حالا یا باید بیام مطالب رو دو قسمت کنم. یه قسمتشو تو کانال بزنم یه قسمتش رو تو وبلاگ.
یا اینکه یکیشو جمع کنم و فقط تو یکی منتشر کنم. یا همین روند معیوب فعلی رو ادامه بدم
نظر شما چیه؟
بخشهایی از نامههای یونگ درباره افسردگی:
افسردگی به معنی دقیق کلمه "پایین رانده شدن" است. هل داده شدن به سوی جهان زیرین. جایی که دیگر چیزی حس نمیکنی، حتی خشم را...
یکی از درمانهایی که من برای افسردگی توصیه میکنم این است که خود را در زیبایی غرق کنید. لازم نیست خیلی هنری و خاص باشد ولی تمام اطراف خود را از رنگ و صدا و تصویر زیبا انباشته کنید. خوب بخورید و خوب بپوشید. این در واقع متد خروج از تاریکی است.
اما روش دشوار دیگری هم وجود دارد و آن هم تاختن به سوی تاریکی و رفتن به درون است. این روشی برای آموختن از افسردگی به جای خلاص شدن سریع از آن است.
در این شرایط من با فرشته تاریکی تا آخرین حد توانم کشتی خواهم گرفت زیرا معتقدم آدمی نه با تصور نور بلکه با خود آگاهی به تاریکیاش رشد خواهد کرد.
یونگ در پایان میافزاید که چه راه اول را در پیش بگیرید و چه راه دوم را، باید با همه قلب و روح درگیر شوید.
نصفه و نیمه نمیشود تجربهای ارزشمند کسب کرد.