از کوچکی همیشه به این فکر می کردم چطور افراد از ظاهر هم می توانند به باطن هم پی ببرند و جذب بشوند؟
چطور میشه جذابیت رو برد بالا؟
چطور بدون خودنمایی و استفاده از مال و اموال جلب توجه کرد
حدودا به هیچ جواب بدرد بخوری نرسیدم
یک چیزهایی به نام معیارهای ظاهری وجود دارد به نام خوشگلی و خوش تیپی و پولداری و خوش هیکلی و البته قدرت
و معیارهای جذب به نظرم همینها هستند و به نظرم بقیه معیار ها، معیارهای درجه دو است. یعنی بعد از جذب و در معاشرت مشخص می شود.
مثلا سواد، مطالعه، خوش اخلاقی و غیره ثانوی است.
چیزی بود که الان به ذهنم رسید و دوست داشتم بنویسم
امروز با یه خانم گیمر سابق صحبت کردم. منو یاد نقطه عطف انداخت.
س ک س ی. گرم و خواستنی.
نقطه عطف که الکی از دست رفت.
فکر می کنمالان قدر آدمها رو بیشتر می دونم
و یکی از کارهای سخت ثابت کردن خویش است به دیگران
و یا گاهی جذب مخالف.
مثلا در اتاق جدیدی که فعلا آمده ام ، دو سه نفر همکار دارم که فکر می کنند من ارزشی ام. بطور واضحی مشخصه که نیستم. ولی اونها نمی فهمند.
البته یکی شون نمی فهمه. بقیه نظرشان عوض شده
از حرفها و رفتارهای آدمها می توان خشم و محبت شون رو درک کرد
و من تو حرفهاش خشم رو حس می کنم.
یه مشکل دیگه هم هست و اونهم سرانه مطالعه است. وقتی سرانه مطالعه عمیقشون کمه، اصلا نمی شه باهاشون خوب و عمیق صحبت کرد و حرف زد و این رنج آور است
من یه دختر دوست داشتنی دارم
حداقل از نظر خودم
مادرش و خاله اش و بقیه خیلی بهش ایراد می گیرند، ولی من قبولش دارم و نمی خوام بزارم بقیه بالهاشو بچینند
پسر کوچیکه هم همین داستان رو با خانواده داره. ولی از اونهم حمایت می کنم.
دیشب با دخترم صحبت کردم. دلش پر بود. از بی توجهی بقیه. می گفت من جز شما برای هیچکس مهم نیستم. فقط شما منو دوست داری.
صحبت کردیم و صحبت کردیم. حرفهای حقی می زد و ما بهش بی توجه بودیم
همه مون درگیر خودمون هستیم و حواسمون به بقیه نیست
باید بیشتر حواسمون به بقیه باشه
راستش نمی تونم هیچ کاری برای همراهی با مردم معترض نکنم
حس می کنم منم باید یه کمکی بکنم و طرف مردم باشم
ولی چون می ترسم برم تو خیابون
تصمیم گرفتم در پشت صحنه ازشون حمایت کنم و پشتیبانی کنم
لذا تصمیم گرفتم در یک مکان بی خطر و امن، سرویس بغل رایگان ارائه کنم
البته اگه طرف خیلی حالش بد باشه و نیازمند باشه، بوس رایگان هم می دم
این پست جنبه طنز داشت
ناراحت نشید