تا حالا رویایی داشتید که بی خوابتون کنه؟
جدیدا گاهی فکر و خیال بی خوابم می کنه
دو دل بودم برم کارشناسی دادگستری ثبت نام کنم یا نه. که یهو دیدم یکی از دوستان سابقم کارشناس دادگستری است و کلی تشویقم کرد که ثبت نام کنم
منم به فال نیک گرفتم و ثبت نام کردم
ارشد تموم شد
یه مقاله که خیلی وقت پیش می خواستم بنویسم رو نوشتم و منتشر کردم
یه اختراع رو که سال 97 ثبت کردم و به نقص مدارک خورد و حال نداشتم ردیف کنم، ردیف کردم
دارم یه برنامه هایی هم می نویسم
واما زندگی
دوست دختر اصلی ام تو فکر شوهر است و منو بی خیال شده
یکی از دخترهای دانشگاه خیلی دوست داره باهام باشه ولی بدرد نمی خوره. خوصله اش رو ندارم
بقیه ادمهای زندگی ام هم کم وبیش و شل و سفت هستند
ادم سنش که میره بالا اولویتهاش عوض می شه. به س ک س مثل قبل نگاه نمی کنه. کیفیت خیلی مهمه
به نظرم ادم تنهایی هستم. خیلی تنها
یه دوست بدرد بخور و رفیق ندارم . و ادم هرچی بزرگ تر میشه اینو بیشتر می فهمه
و اصلا دیگه چطوری می شه دوست پیدا کرد؟ اون موقع که باید پیدا می کردم، پیدا نکردم.
راستی یه ایده خیلی خوب برای بیزنس دارم
احتمالا بگیره. شایدم نگیره .ولی نود درصد راهش می اندازم.
راه انداختم بهتون می گم. شاید زندگی م رو از این رو به اون رو کرد.
خیلی تنهام. خیلی
به مهاجرت هم فکر می کنم. اگه بشه هم میرم از این کشور
این کشور جای کسانی مثل من نیست. افرادی که می خوان با علم و دانش و به روش درست و حلال و بدون رشوه و پاچه خواری و غیره موفق بشوند
تو این کشور نمیشه. باید زودتر می رفتم.
راستی درسهام رو هم بی تقلب پاس کردم. البته نمره یکیش نیومده. ولی اونیکه امده رو 19 شدم. احتمالا نمره اول کلاس.
معدل ارشدم فعلا 18:51 است. اگه نمره بعدی 20 بیاد معدلم فکر کنم بالای 19 بشه. توکل به خدا
فکر کنم گفتم که این ترم واحد برداشتم و امیدوارم ارشد رو تموم کنم.
بعد گروه های واتس داریم. یه سری دختر هم هستند.
اول با یکیشون یه خورده سر و سر گرفته بودم. ارومیه بود. خوش بدن.مطلقه. س ک سی
الان یکی دیگه شون خودش رو متمایل نشون می ده.ولی من زیاد رو نمی دم. تو آب نمک نگه داشتم ببینم چی میشه
خانمم که بلاتکلیف اونور هست.واقعا تکلیفش با خودش مشخص نیست
چند شب پیش خواب پدرم رو دیدم.
دقیقا دو سه شب قبلش گفتم نمی دونم چرا من خواب بابام رو نمی بینم.
بعد بابام رو دیدم. تو خونه خیلی بزرگ بودیم که من تاحالا خوابش رو ندیده بودم. مهمون داشتیم. پسرهای خواهرش بودند که عادت داشت بهشون عیدی بده. موقع عیدی دادن دو بار یواشکی تو جیب من پول گذاشت.
عیدی هاش حالت دسته ای از پول و تراول شلخته و قاطی بود. یکی شو یواشکی ریختم زمین بشمارم، دیدم خیلی است. بیش از تصورم. شاید صد میلیون
حالم رو که خیلی خوب کرد این خواب. منتظر تعبیرش هستم.