چند روز پیش تو دلم گفتم ، خوبه تو شرکت ما کسی کرونا نگرفته. هم اکنون حدود چهار تا از مدیران میانی بخاطر کرونا خونه خوابیده اند ، و یه تیمهم آمده از همه پرسنل آزمایش کرونا بگیره
یکی از آفتهای کرونا اینه که تا می گیری ، همه ازت در می رند و حس تنهایی داری. لذا من به همه این کرونا یی ها زنگ زدم و دلداری دادم و گفتم کاری دارید، دارویی می خواهید در خدمتم
آقای روحانی خیلی بلاها سر ما آورد. غیر از تورم و گرانی و غیره یک جنایت دیکه ای هم که در حق من کرد، این بود که شرمنده مون کرد. خجالت زده مون کرد.
موقع انتخاب روحانی کلی من طرفداری ازش کردم و الان مجبورم از همه عذر خواهی کنم. امروز دوستم که چند ساله ندیدمش امده می گه تو همونی بودی که می گفتی رئیسی بشه، دلار هشت تومن میشه؟
و کلی لیچار بارم کرد.
روحانی اگه تورمت رو هم ببخشم، این عذرخواهی هایی که بخاطر تو کردم رو نمی بخشم
کاش یه اتاق تو اداره می گذاشتند ، کارت می زدیم. بعد می رفتیم توش می خوابیدیم. مرخصی حساب می شد.
شارژ شارژ می دیم برای بقیه روز
کاش یه چیزی بود، می خوردم و کمتر می خوابیدم
خوابم می پرید. آخرش سیگاری می شم
اونم ازین سیگار الکتریکی ها
مدتهاست که برگهای خشک کنار خیابون توجهم رو جلب کرده. در حالیکه بهار است یا تابستان، کلی برگ خشک شده وجود دارد
از نظر من معقول نبود ولی دوستان می گن بخاطر بی آبی است و طبیعی است.
نمی دونم