همکارم تعریف می کرد که به بحران خورده. همسرش به نوعی متوجه رفتار اون و یک مورد شماره مَکوک تو واتس اپ شده
ظاهرا طرف نقطه داده و خانم اینم نقطه داده اوضاعی شده
بعضی عکسها هست آدم می بینه. روحش شاد می شه. محیطهای جذاب و زیبا و غیره
بعد می گی خوب کاش می شد با فلانی می رفتم اونجا. اهان. مشکل همین جاست. من هرچی به فلانی فکر می کنم کسب رو پیدا نمی کنم که خیلی دوست داشته باشمباهاش برم جایی
با اینکه به روی کسی نمی ارم و به هیشکی نمی گماز دستت ناراحتم. ولی از دست همه ناراحتم
چند روز پیش با دخترم رفتیم بیرون. تو راه یه آهنگ گذاشتم و با دخترم باهم گوش می ددیم و می رفتیم.
یه هدفون داشتیم. یکیش تو گوش من بود. یکیش تو گوش دخترم.
بغل به بغل هم راه رفتیم
خیلی چسبید
آدم باید یه دوست دختر داشته باشه، که خسته و داغون بره پیشش و شاد و سرحال از پیشش بیاد بیرون .
آغوش بعضی ها مثل استخره.
دوست داری لخت شدی بری توش
خیلیها دوست دارند جایِ آدممعروفها، سیاستمدارها و یا دکتر، مهندسها باشند من اما دلم میخواهد جایِ کسی باشم که تو عزیزم صدایش میزنی!