یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

یک مرد بلاتکلیف

در اینجا یک مرد خاکستری از زندگی روزمره و افکارش می گه. اگه تو وبلاگتون نظر دادم ممنون میشم اینجا جواب بدید یا یه نظر بدید تا برگردم به وبلاگتون. والا یادم می ره کجا نظر دادم

بحران

همکارم تعریف می کرد که به بحران خورده. همسرش به نوعی متوجه رفتار اون و یک مورد شماره مَکوک تو واتس اپ شده


ظاهرا طرف نقطه داده و خانم اینم نقطه داده اوضاعی شده

فضاهای خوب

بعضی عکسها هست آدم می بینه.  روحش شاد می شه. محیطهای جذاب و زیبا و غیره 


بعد می گی خوب  کاش می شد با فلانی می رفتم اونجا.  اهان. مشکل همین جاست. من هرچی به فلانی فکر می کنم کسب رو پیدا نمی کنم که خیلی دوست داشته باشم‌باهاش برم جایی‌



با اینکه به روی کسی نمی ارم و به هیشکی نمی گم‌از دستت ناراحتم. ولی از دست همه ناراحتم

من و دخترم

چند روز پیش با دخترم رفتیم بیرون. تو راه یه آهنگ گذاشتم و با دخترم باهم گوش می ددیم و می رفتیم.

یه هدفون داشتیم. یکیش تو گوش من بود. یکیش تو گوش دخترم.

بغل به بغل هم راه رفتیم

خیلی چسبید

دوست دختر

آدم باید یه دوست دختر داشته باشه، که خسته و داغون بره پیشش و شاد و سرحال از پیشش بیاد بیرون .



آغوش بعضی ها مثل استخره.

دوست داری لخت شدی بری توش 

جای

خیلی‌ها دوست دارند جایِ آدم‌معروف‌ها، سیاستمدارها و یا دکتر، مهندس‌ها باشند من اما دلم می‌خواهد جایِ کسی باشم که تو عزیزم صدایش می‌زنی!