-
مهسا امینی
پنجشنبه 31 شهریور 1401 20:14
مهسا امینی یه دختر کرد بود که امد تهران و دم مترو حقانی به جرم بدحجابی دستگیر شد و به وزرا منتقل شد. اونجا از هوش رفت. بعدش با آمبولانس از وزرا رفت بیمارستان کسری و بعدش فوت شد. اینوری ها معتقد بودند که پلیس زده تو سر مهسا و ضربه مغزی شده. تو عکسهایی هم که ازش منتشر شد، خونریزی گوش دیده می شد. اونوری ها می گفتند خود...
-
بغض
سهشنبه 29 شهریور 1401 19:49
چند روزی و یا چند ماهی است که بغض گلویم را گرفته است. از هر طرف که می رم غم و غصه می اد سراغم جای خالی نقطه عطف هم که اذیتم می کند غمگینم.خیلی غمگینم و تا حرف می زنم گریه ام می گیرد نتایج کنکور امد و انتخاب رشته اشتباه پسرم هم غمی بود روی غمها البته هنوز زیبایی زیاده
-
مشهد
جمعه 11 شهریور 1401 23:27
آمدیم مشهد با قطار داستانی شد ولی امید دارم امام رضا منشا اتفاقهای خوب بشه
-
دوست دختر افغانی
یکشنبه 6 شهریور 1401 23:56
دوست دارم یه دوست دختر افغانی پیدا کنم و ببینم اونها چطوری هستند علاوه بر اینکه بعضی ها شون خیلی خوشگل هستند
-
افزایش سن و مرگ ارزوها
جمعه 4 شهریور 1401 15:31
نمی دونم مال افزایش سن است یا مال افسردگی در هرصورت خیلی آرزو و هیجان محرکی ندارم و به هرچی می نگرم بعدش می گم خب که چی؟
-
دوست دختر
چهارشنبه 2 شهریور 1401 13:20
به شدت به یه پارتنر س ک سی نیاز دارم ولی خوب شرایطش نیست. یعنی شرایط اینکه به کسی پیشنهاد بدم، ندارم. لذا دارم تحمل می کنم ببینم چی میشه نقطه عطف رفته سراغ دوست پسر جدیدش و به اون متعهد شده و باید اینو بپذیرم با کم خوری و نخوردن خامه و شکر و سس و نوشابه و غیره، کلی لاغر شدم و هرکسی منو می بینه می گه چقدر لاغر کردی...
-
تحمل خسارت
چهارشنبه 2 شهریور 1401 13:17
هنوز درگیر مغازه ام البته حدودا اخراشه امروز بعلت اشتباه در حمل بار زدم و یه کارتن سرامیک و کاشی رو شکوندم افتاد و خورد شد و چقدر اعصابم خورد شد وقتی یه ضرری بهم می خوره و نمی فهمم چرا، بیشتر اعصابم خورد میشه چون عبرت هم نشده در خصوص امروز، راستش صبح که بلند شدم گفتم اول برم و بیام و بعد نماز صبحم رو بخونم. البته من...
-
فراموشی
چهارشنبه 2 شهریور 1401 12:23
فراموشی کسی که مدتی بهت می داده و باهات بوده و پایه ات بوده، خیلی سخته باور اینکه دیگه رفته خیلی سخته ولی حقیقت های تلخ زیادی در این دنیا وجود داره
-
نوشتن
پنجشنبه 27 مرداد 1401 03:23
هرچی سن می ره بالا نوشتن سخت تر میشه
-
ارث مرد پولدار
چهارشنبه 26 مرداد 1401 11:38
سالها قبل یه دهکده ثروتمندی وجود داشت که مربوط به خانی بود به نام محمدخان محمد خان این دهکده را از پدرش به ارث برده بود. پدرش در آبادانی ده کوشیده بود. ولی در هر صورت خان بود و خان هم زورگو است و مستبد در زمان محمد مردم چندین بار شوریدند و یا حداقل تلاشهایی کردند چشمه ده متعلق به همه بشود یا اینکه در تصمیمگیری های ده...
-
رابطه یواشکی
سهشنبه 25 مرداد 1401 10:41
مردان متاهل مدلهای مختلفی دارند. ولی در هرصورت یه کنترلی توسط زنشون روشون هست. لذا رابطه باهاشون دارای محدودیت است. حالا هرچقدر مرد داستان زیر کنترل بیشتری باشد، رابطه محدودتر است. و این آزار دهنده است. برای دوطرف رابطه هم آزار دهنده است و گاهی فکر کردم بهمین موجب میشه، نخوام با کسی تو رابطه باشم یه جا نوشته بود :...
-
حال بد
سهشنبه 25 مرداد 1401 10:35
امروز حالم خوب نیست سرحال نیستم یعنی اولش سر صبح داشتم به جابجایی فکر می کردم. بعدش به این نتیجه رسیدم بخاطر مغازه و اینکه دارم همه اش کار می کنم، حالم خوب نیست. لذا بهتره فعلا تصمیم عجولانه نگیرم. تو هفته بعد و یا هفته های بعدش تصمیم بگیرم
-
روز نوشت
دوشنبه 24 مرداد 1401 11:17
آقای شعبانعلی رو اسمش را خیلی وقته شنیدم ولی جدیدا برام جذاب شده بیشتر با نوشته هاش آشنا بشم و سبک زندگی اش جالبه برام کتاب مغازه خودکشی رو هم خواندم. جالب بود البته پایانش بد بود هنوز درگیر مغازه ام و دارم درستش می کنم از پولدار شدن فقط دردسرش برام مونده شاید بیشتر نوشتم تلاش می کنم بیشتر بنویسم
-
عاشورا
دوشنبه 17 مرداد 1401 18:19
امسال پستی در مورد عاشورا نداشتم دیگر همه چیز را می دانیم حدودا در حکومت ظلم در حال تحمل همه چیز هستیم و بر حسین عزاداری کردن خنده داره بقول معروف اگه فلسفه عاشورا را می دانستیم قیاممی کردیم نه عزاداری برخورد با دختران بی حجاب اسلامی نیست برخورد با مخالفین اسلامی نیست هزار تا چیز دیگه هم اسلامی نیست ولی ما داریمتحمل...
-
کنکور پسرم
شنبه 15 مرداد 1401 02:19
بالاخره پسرم کنکور داد و با توجه به اینکه اصلا درس نخوندن و هرچی نصیحت ش کردم بی فایده بود، نتیجه مطلوب بدست نیومد و رتبه اش حدود ۴۰۰۰ شد. لذا حالا افتادم به انتخاب رشته و دارم تلاش می کنم بهترین انتخاب رشته ای که می تونم براش بکنم
-
پریود
پنجشنبه 13 مرداد 1401 14:45
دخترم امروز بهم زنگ زده که بیا فلان جا دنبالم. پریود شدم و اصلا حالم خوب نیست. رفتم و آوردمش خونه. سر اینکه باید در این خصوص بامن راحت باشه یا نه، با مامانش اختلاف داره ولی به نظر من اشکالی نداره
-
تنهایی ق۲
چهارشنبه 12 مرداد 1401 09:43
سن که می ره بالا کم کم همه چی عوض میشه علایق هم حتی عوض میشه تک تک دوستات رو از دست می دی. و همه شون می رن دنبال زندگی شون و تنهای تنها میشی
-
مغازه ق ۲
چهارشنبه 12 مرداد 1401 09:41
یه خورده از کارهای مغازه رو انجام دادم. بعدش پای شهرداری و همسایه ها و غیره باز شد کلا بغلت بی تجربگی روش کارمون اشتباه بود. ولی خدا بزرگه. فعلا کار رو خوبوندیم ولی احتمالا بزودی دوباره شروع می کنیم.
-
کنکور
چهارشنبه 12 مرداد 1401 09:39
نتایج کنکور امسال آمد و نتایج پسرم اصلا مطلوب نبود. توقعشون خیلی ازش بیشتر بود ولی سه ماه آخر نخوندن و به چوخ رفت. دلم بحال همه زحمت هایی که براش کشیدیم سوخت با این حال سرزنشش نکردم. فایده ای نداشت مامانش خیلی بهش پرید. سعی کردم اونم آروم کنم. معلوم نیست آینده چی می شه. قطعا هنوز هزار تا فرصت برای موفقیت داره و آدم...
-
مغازه خریدن
شنبه 18 تیر 1401 01:17
خانمم به یه شغلی علاقه مند شد. بارها شغل های مختلف رو تست کرده. ولی الان بزرگتر شده بعد یه مدت کوتاه گفت بیا یه مغازه بخریم. رفتیم مغازه ولی رو بخریم. ولی پولمون جور نبود بعد یهو مغازه ب بهمون معرفی شد و همون موقع ارث من بهمون رسید و من مغازه ب رو معامله کردم هنوز مغازه را تحویل نگرفته ایم ولی فعلا در این وضعیت هستیم...
-
تجربه توییتر ۱
جمعه 3 تیر 1401 18:34
توییتر جای بامزه ای است.ولی انگار مال نسل ما نیست یا من باهاش ارتباط نمی گیرم یه جور خاصی است یا یه سلیقه خاصی را می پسندد به نظرم فضاش خیلی زنونه است
-
روزهای بد
شنبه 7 خرداد 1401 09:35
روزهای بد آمده بد هم آمده بی حوصله ام
-
تولدم
پنجشنبه 29 اردیبهشت 1401 23:05
امروز تولدم بود برای من روز تولد یه روز خاص است . لذا عموما تولد کسانی رو که کمی برایم مهم باشند را ثبت می کنم و روز تولدشون بهشون تبریک می گم. دوست دارم روز تولدم خاص باشه. ولی امروز نبود. کسی تو زندگی ام نبود که منتظر باشم تبریک بگه. حدودا تو سال جدید همه آدم های الکی زندگی ام به نوعی حذف شده اند. اگر خواننده این...
-
اینستاگرام
پنجشنبه 25 فروردین 1401 14:27
تصمیم گرفتم تو اینستا فعال تر باشم و یه پیچ پر تعداد داشته باشم. یه خورده فعال شدم ولی حال ندارم .زود انرژی امتموم شد
-
جابجایی
سهشنبه 23 فروردین 1401 14:45
امروز در محل کار جابجا شدم. جابجایی جزء لایتغیر زندگی است و خیلی لازمه آشغالها رو دور می ریزی و سعی می کنی سبک بشی بعد مرگ عزیزانم فهمیدم خیلی از چیزهایی که دوستشان داریم و برایشان خودمان را می کشیم هیچ ارزشی بعد مرگ ما برای دیگران ندارند
-
خواستنی نخواستنی
شنبه 20 فروردین 1401 11:33
از اینکه نقطه عطف رفته خیلی ناراحتم.خیلی . ولی رابطه مون هم یه طور شده که دیکه برگشتنش هم قابل قبول نیست و این خیلی بده. هم دوستش داری و هم ازش دلخوری و یا دیگه دوستش نداری. یه طوری این وسطها پا در هوایی هم دوست داری برگرده و هم دیگه دوست نداری برگرده.
-
برفک
شنبه 20 فروردین 1401 08:20
نقطه عطف نامزد کرده. ظاهرا اینجوری به نظر می رسه و خیلی ناراحتم. به نظر قسمتم برفک است
-
ماه رمضان
شنبه 20 فروردین 1401 00:03
خداروشکر سالم هستم و می تونم روزه بگیرم خیلی هم مانع کار و زندگیم نیست زندگی هم بصورت تخمی وار ادامه دارد
-
عشق
دوشنبه 15 فروردین 1401 14:19
تو سریال فرندز، راس می خواد بین راشل و جولی انتخاب کنه. خصوصیات جولی خیلی خوبه. وقتی می خواد عیبهاش رو بشماره، راس یه کم فکر می کنه و می گه اون راشل نیست. ولی به نظرم نکته اساسی همین است. عشق یعنی همین. یعنی یه نفر رو بخوای و هرکی اون نباشه نخوای. هرچقدر هم که عیب داشته باشه
-
پیری
سهشنبه 9 فروردین 1401 18:13
صبح خواب الو از خواب پا شدم. تو اینه دستشویی خودم رو ده و یا بیست سال پیر تر دیدم و کرک و پرم ریخت کل سبیلهامم سفید بود خیلی ترسیدم و کلی احساس ترس و ضعف کردم نمی دونم چرا